یازینب(س)
عقیله بنی هاشم
عقیله بنی هاشم
یادش بخیر یه هفته پیش بود که برای خداحافظی کربلایی ها رفتم وقتی چند ساعتی بود که میخواستن حرکت کنند به من گفتن شما از این تو گردنیهایی که گذرنامه میذارن توش داری من هم از خدا خواسته که خیلی دوست داشتم چیزی از خودم بدم برای این سفر رفتم وبا دلی شکسته بردم و به ایشون گفتم خواهش میکنم برام خیلی دعا کنید خیلی دلم میخواست همراه این زائرین به پیاده روی برم …خلاصه با دلتنگی عجیبی اومدم خونه .
دو روز بعد دقیقا خبر دادن در سامرا بمب گذاری شده وایشان هم در اونجا بودن ومجروح شدن وهنوز به زیارت آقا امام حسین (علیه السلام) مشرف نشده بودن ……….دلم خیلی شکست با خودم گفتم خدایا چه حکمتی داشت ………
حالا که اومدن با ترکش در سر وسینه اما عاشق تر ودل سوخته تر از گذشته به من گفت شرمنده خواهرم اون امانتی نمیتوانم بهت برگردانم آخه پر از خون شده بود واونجا جا موند . وخودش با خیلی دلتنگی که میخواست بگوید ای کاش به حرم اباعبدالله (علیه السلام) میرسیدم…………
نمیدانم چه بگویم که دلم را در اونجا جا گذاشتم واز اون دل سوخته تر عاشق تر شدم ….
فقط بهش گفتم فدای سرت ………. خودم را کنترل کردم که گریه ام نگیرد ……….
خدایا دوست دارم با پای دلم وبا معرفت بیشتر دوباره روانه این سفر بشم تا به پابوس حرم مولا علی (علیه السلام) و سرورشهیدان هم برسم بهم بگو چیکار کنم ………….
اللهم عجل لولیک الفرج
یا حسین…………
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط سیده فوزیه موسوی در 1395/08/21 ساعت 10:07:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1395/08/29 @ 07:33:13 ب.ظ
مریم [عضو]
زيارت دليتون قبول عزيزم
اللهم احينا حيات محمد و آل محمد و امتنا ممات محمد و آل محمد عليه و عليهم السلام
1395/08/23 @ 05:24:12 ب.ظ
سلام وعلیکم.احسنتم خواهرم.عالی.التماس دعا
1395/08/22 @ 08:28:04 ب.ظ
the best mind [عضو]
سلام دوست عزیز
دلنوشته زیبا و جذابی بود
خدا قوت
1395/08/22 @ 10:26:29 ق.ظ
با سلام
مطلب مفید و جالبی بود.
موفق و پیروز باشید.
اللهم عجل لولیک الفرج
1395/08/21 @ 11:12:20 ب.ظ
كوثر [عضو]
با سلام و تشکر از نظرات شما
عالی بود