غدیر

آیه ولایت
إِنَّمَا وَلِیُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ

سوره مائده آیه 55

ترجمه:
جز این نیست كه ولی شما خداست و رسول او و مؤمنانی كه نماز می خوانند و همچنان كه در ركوعند انفاق می كنند.

تفسیر:
شان نزول آیه ولایت

در تفسیر مجمع البیان و كتب دیگر از عبد الله بن عباس چنین نقل شده : كه روزی در كنار چاه زمزم نشسته بود و برای مردم از قول پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) حدیث نقل می كرد ناگهان مردی كه عمامه ای بر سر داشت و صورت خود را پوشانیده بود نزدیك آمد و هر مرتبه كه ابن عباس از پیغمبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) حدیث نقل می كرد او نیز با جمله قال رسول الله حدیث دیگری از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل می نمود.

ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفی كند، او صورت خود را گشود و صدا زد ای مردم ! هر كس مرا نمی شناسد بداند من ابوذر غفاری هستم با این گوشهای خودم از رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) شنیدم ، و اگر دروغ می گویم هر دو گوشم كر باد، و با این چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ می گویم هر دو كور باد، كه پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:

علی قائد البررة و قاتل الكفرة منصور من نصره مخذول من خذله .

علی (علیه السلام ) پیشوای نیكان است ، و كشنده كافران ، هر كس او را یاری كند، خدا یاریش خواهد كرد، و هر كس دست از یاریش بردارد، خدا دست از یاری او برخواهد داشت .

سپس ابوذر اضافه كرد: ای مردم روزی از روزها با رسولخدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در مسجد نماز می خواندم ، سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای كمك كرد، ولی كسی چیزی به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند كرد و گفت : خدایا تو شاهد باش كه من در مسجد رسول تو تقاضای كمك كردم ولی كسی جواب مساعد به من نداد، در همین حال علی (علیه السلام ) كه در حال ركوع بود با انگشت كوچك دست راست خود اشاره كرد. سائل نزدیك آمد و انگشتر را از دست آنحضرت بیرون آورد، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) كه در حال نماز بود این جریان را مشاهده كرد، هنگامی كه از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان بلند كرد و چنین گفت :

خداوندا برادرم موسی از تو تقاضا كرد كه روح او را وسیع گردانی و كارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشائی تا مردم گفتارش را درك كنند، و نیز موسی درخواست كرد هارون را كه برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و بوسیله او نیرویش را زیاد كنی و در كارهایش شریك سازی . خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توام ، سینه مرا گشاده كن و كارها را بر من آسان ساز، از خاندانم علی (علیه السلام ) را وزیر من گردان تا بوسیله او، پشتم قوی و محكم گردد.

ابوذر می گوید: هنوز دعای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) پایان نیافته بود كه جبرئیل نازل شد و به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) گفت : بخوان ، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: چه بخوانم ، گفت بخوان

انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا…

البته این شان نزول از طرق مختلف (چنانكه خواهد آمد) نقل شده كه گاهی در جزئیات و خصوصیات مطلب با هم تفاوتهائی دارند ولی اساس و عصاره همه یكی است .

این آیه با كلمه انما كه در لغت عرب به معنی انحصار می آید شروع شده و می گوید: ولی و سرپرست و متصرف در امور شما سه كس است : خدا و پیامبر و كسانی كه ایمان آورده اند، و نماز را برپا می دارند و در حال ركوع زكات می دهند.

(انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤ تون الزكاة و هم راكعون ).

شك نیست كه ركوع در این آیه به معنی ركوع نماز است ، نه به معنی خضوع ، زیرا در عرف شرع و اصطلاح قرآن ، هنگامی كه ركوع گفته می شود به همان معنی معروف آن یعنی ركوع نماز است ، و علاوه بر شان نزول آیه و روایات متعددی كه در زمینه انگشتر بخشیدن علی (علیه السلام ) در حال ركوع وارد شده و مشروحا بیان خواهیم كرد، ذكر جمله یقیمون الصلاة نیز شاهد بر این موضوع است ، و ما در هیچ مورد در قرآن نداریم كه تعبیر شده باشد زكات را با خضوع بدهید، بلكه باید با اخلاص نیت و عدم منت داد. همچنین شك نیست كه كلمه ولی در آیه به معنی دوست و یا ناصر و یاور نیست زیرا ولایت به معنی دوستی و یاری كردن مخصوص كسانی نیست كه نماز می خوانند، و در حال ركوع زكات می دهند، بلكه یك حكم عمومی است كه همه مسلمانان را در بر می گیرد، همه مسلمین باید یكدیگر را دوست بدارند و یاری كنند حتی آنهائی كه زكات بر آنها واجب نیست ، و اصولا چیزی ندارند كه زكات بدهند، تا چه رسد به اینكه بخواهند در حال ركوع زكاتی بپردازند، آنها هم باید دوست و یار و یاور یكدیگر باشند.

از اینجا روشن می شود كه منظور از ولی در آیه فوق ولایت به معنی سرپرستی و تصرف و رهبری مادی و معنوی است ، بخصوص اینكه این ولایت در ردیف ولایت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و ولایت خدا قرار گرفته و هر سه با یك جمله ادا شده است .

و به این ترتیب ، آیه از آیاتی است كه به عنوان یك نص قرآنی دلالت بر ولایت و امامت علی (علیه السلام ) می كند.

ولی در اینجا بحثهای مهمی است كه باید به طور جداگانه ، مورد بررسی قرار گیرد:

شهادت احادیث و مفسران و مورخان

همانطور كه اشاره كردیم در بسیاری از كتب اسلامی و منابع اهل تسنن ، روایات متعددی دائر بر اینكه آیه فوق در شان علی (علیه السلام ) نازل شده نقل گردیده كه در بعضی از آنها اشاره به مساله بخشیدن انگشتر در حال ركوع نیز شده و در بعضی نشده ، و تنها به نزول آیه درباره علی (علیه السلام ) قناعت گردیده است .

این روایت را ابن عباس و عمار یاسر و عبد الله بن سلام و سلمة بن كهیل و انس بن مالك و عتبة بن حكیم و عبد الله ابی و عبد الله بن غالب و جابر بن عبد الله انصاری و ابوذر غفاری نقل كرده اند.

و علاوه بر ده نفر كه در بالا ذكر شده از خود علی (علیه السلام ) نیز این روایت در كتب اهل تسنن نقل شده است .

جالب اینكه در كتاب غایة المرام تعداد 24 حدیث در این باره از طرق اهل تسنن و 19 حدیث از طرق شیعه نقل كرده است .

كتابهای معروفی كه این حدیث در آن نقل شده از سی كتاب تجاوز می كند كه همه از منابع اهل تسنن است ، از جمله محب الدین طبری در ذخائر العقبی صفحه 88 و علامه قاضی شوكانی در تفسیر فتح القدیر جلد دوم صفحه 50 و در جامع الاصول جلد نهم صفحه 478 و در اسباب النزول واحدی صفحه 148 و در لباب النقول سیوطی صفحه 90 و در تذكرة سبط بن جوزی صفحه 18 و در نور الابصار شبلنجی صفحه 105 و در تفسیر طبری صفحه 165 و در كتاب الكافی الشاف ابن حجر عسقلانی صفحه 56 و در مفاتیح الغیب رازی جلد سوم صفحه 431 و در تفسیر در المنصور جلد 2 صفحه 393 و در كتاب كنز العمال جلد 6 صفحه 391 و مسند ابن مردویه و مسند ابن الشیخ و علاوه بر اینها در صحیح نسائی و كتاب الجمع بین الصحاح السته و كتابهای متعدد دیگری این احادیث آمده است .

با اینحال چگونه می توان اینهمه احادیث را نادیده گرفت ، در حالی كه در شان نزول آیات دیگر به یك یا دو روایت قناعت می كنند، اما گویا تعصب اجازه نمی دهد كه اینهمه روایات و اینهمه گواهی دانشمندان درباره شان نزول آیه فوق مورد توجه قرار گیرد.

و اگر بنا شود در تفسیر آیه ای از قرآن این همه روایات نادیده گرفته شود ما باید در تفسیر آیات قرآنی اصولا به هیچ روایتی توجه نكنیم ، زیرا درباره شان نزول كمتر آیه ای از آیات قرآن اینهمه روایت وارد شده است .

این مساله بقدری روشن و آشكار بوده كه حسان بن ثابت شاعر معروف عصر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) مضمون روایت فوقرا در اشعار خود كه درباره علی (علیه السلام ) سروده چنین آورده است :

فانت الذی اعطیت اذ كنت راكعا

زكاتا فدتك النفس یا خیر راكع

فانزل فیك الله خیر ولایة

و بینها فی محكمات الشرایع

یعنی : تو بودی كه در حال ركوع زكات بخشیدی ، جان بفدای تو باد ای بهترین ركوع كنندگان .

و به دنبال آن خداوند بهترین ولایت را درباره تو نازل كرد و در ضمن قرآن مجید آنرا ثبت نمود.

پاسخ به هشت ایراد مخالفان بر آیه ولایت

جمعی از متعصبان اهل تسنن اصرار دارند كه ایرادهای متعددی به نزول این آیه در مورد علی (علیه السلام ) و همچنین به تفسیر ولایت به عنوان سرپرستی و تصرف و امامت بنمایند كه ما ذیلا مهمترین آنها را عنوان كرده و مورد بررسی قرار می دهیم :

1 - از جمله اشكالاتی كه نسبت به نزول آیه فوق در مورد علی (علیه السلام ) گرفتهاند این است كه آیه با توجه به كلمه الذین كه برای جمع است ، قابل تطبیق بر یكفرد نیست ، و به عبارت دیگر آیه می گوید: ولی شما آنهائی هستند كه نماز را بر پا می دارند و در حال ركوع زكات می دهند، این عبارت چگونه بر یك شخص مانند علی (علیه السلام ) قابل تطبیق است !.

پاسخ

در ادبیات عرب مكرر دیده می شود كه از مفرد به لفظ جمع ، تعبیر آورده شده است از جمله در آیه مباهله می بینیم كه كلمه نسائنا به صورت جمع آمده در صورتی كه منظور از آن طبق شان نزولهای متعددی كه وارد شده فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) است ، و همچنین انفسنا جمع است در صورتی كه از مردان غیر از پیغمبر كسی جز علی (علیه السلام ) در آن جریان نبود و در آیه 172 سوره آل عمران در داستان جنگ احد می خوانیم .

الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ایمانا.

و همانطور كه در تفسیر این آیه در جلد سوم ذكر كردیم بعضی از مفسران شان نزول آنرا درباره نعیم بن مسعود كه یكفرد بیشتر نبود می دانند.

و همچنین در آیه 52 سوره مائده می خوانیم یقولون نخشی ان تصیبنا دائرة در حالی كه آیه در مورد عبد الله ابی وارد شده است كه تفسیر آن گذشت و همچنین در آیه اول سوره ممتحنه و آیه 8 سوره منافقون و 215 و 274 سوره بقره تعبیراتی دیده می شود كه عموما به صورت جمع است ، ولی طبق آنچه در شان نزول آنها آمده منظور از آن یكفرد بوده است .

این تعبیر یا بخاطر این است كه اهمیت موقعیت آن فرد و نقش مؤ ثری كه در این كار داشته روشن شود و یا بخاطر آن است كه حكم در شكل كلی عرضه شود، اگر چه مصداق آن منحصر به یكفرد بوده باشد، در بسیاری از آیات قرآن ضمیر جمع به خداوند كه احد و واحد است به عنوان تعظیم گفته شده است .

البته انكار نمی توان كرد كه استعمال لفظ جمع در مفرد به اصطلاح ، خلاف ظاهر است و بدون قرینه جایز نیست ، ولی با وجود آنهمه روایاتی كه در شان نزول آیه وارد شده است ، قرینه روشنی بر چنین تفسیری خواهیم داشت ، و حتی در موارد دیگر به كمتر از این قرینه نیز قناعت می شود.

2 - فخر رازی و بعضی دیگر از متعصبان ایراد كرده اند كه علی (علیه السلام ) با آن توجه خاصی كه در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود (تا آنجا كه معروف است پیكان تیر از پایش ‍ بیرون آوردند و توجه پیدا نكرد) چگونه ممكن است صدای سائلی را شنیده و به او توجه پیدا كند!

پاسخ - آنها كه این ایراد را می كنند از این نكته غفلت دارند كه شنیدن صدای سائل و به كمك او پرداختن توجه به خویشتن نیست ، بلكه عین توجه بخدا است ، علی (علیه السلام ) در حال نماز از خود بیگانه بود نه از خدا، و می دانیم بیگانگی از خلق خدا بیگانگی از خدا است و به تعبیر روشن تر: پرداختن زكات در نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است . نه انجام یك عمل مباح در ضمن عبادت و باز به تعبیر دیگر آنچه با روح عبادت سازگار نیست ، توجه به مسائل مربوط به زندگی مادی و شخصی است و اما توجه به آنچه در مسیر رضای خدا است ، كاملا با روح عبادت سازگار است و آن را تاكید می كند، ذكر این نكته نیز لازم است كه معنی غرق شدن در توجه به خدا این نیست كه انسان بی اختیار احساس خود را از دست بدهد بلكه با اراده خویش توجه خود را از آنچه در راه خدا و برای خدا نیست بر می گیرد.

جالب اینكه فخر رازی كار تعصب را بجائی رسانیده كه اشاره علی (علیه السلام ) را به سائل برای اینكه بیاید و خودش انگشتر را از انگشت حضرت بیرون كند، مصداق فعل كثیر كه منافات با نماز دارد، دانسته است در حالی كه در نماز كارهائی جایز است انسان انجام بدهد كه به مراتب از این اشاره بیشتر است و در عین حال ضرری برای نماز ندارد تا آنجا كه كشتن حشراتی مانند مار و عقرب و یا برداشتن و گذاشتن كودك و حتی شیر دادن بچه شیر خوار را جزء فعل كثیر ندانسته اند، چگونه یك اشاره جزء فعل كثیر شد، ولی هنگامیكه دانشمندی گرفتار طوفان تعصب می شود اینگونه اشتباهات برای او جای تعجب نیست !.

3 - اشكال دیگری كه به آیه كرده اند در مورد معنی كلمه ولی است كه آنرا به معنی دوست و یاری كننده و امثال آن گرفتهاند نه بمعنی متصرف و سرپرست و صاحب اختیار.

پاسخ - همانطور كه در تفسیر آیه در بالا ذكر كردیم كلمه ولی در اینجا نمی تواند به معنی دوست و یاری كننده بوده باشد، زیرا این صفت برای همه مؤ منان ثابت است نه مؤ منان خاصی كه در آیه ذكر شده كه نماز را برپا می دارند و در حال ركوع زكات می دهند، و به عبارت دیگر دوستی و یاری كردن ، یك حكم عمومی است ، در حالی كه آیه ناظر به بیان یك حكم خصوصی می باشد و لذا بعد از ذكر ایمان ، صفات خاصی را بیان كرده است كه مخصوص به یك فرد می شود.

4 - می گویند علی (علیه السلام ) چه زكات واجبی بر ذمه داشت با اینكه از مال دنیا چیزی برای خود فراهم نساخته بود و اگر منظور صدقه مستحب است كه به آن زكات گفته نمی شود!!

پاسخ - اولا به گواهی تواریخ علی (علیه السلام ) از دسترنج خود اموال فراوانی تحصیل كرد و در راه خدا داد تا آنجا كه می نویسند هزار برده را از دسترنج خود آزاد نمود، بعلاوه سهم او از غنائم جنگی نیز قابل ملاحظه بود، بنابراین اندوخته مختصری كه زكات به آن تعلق گیرد و یا نخلستان كوچكی كه واجب باشد زكات آنرا بپردازد چیز مهمی نبوده است كه علی (علیه السلام ) فاقد آن باشد، و اینرا نیز می دانیم كه فوریت وجوب پرداخت زكات فوریت عرفی است كه با خواندن یك نماز منافات ندارد.

ثانیا اطلاق زكات بر زكات مستحب در قرآن مجید فراوان است ، در بسیاری از سوره های مكی كلمه زكات آمده كه منظور از آن همان زكات مستحب است ، زیرا وجوب زكات مسلما بعد از هجرت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به مدینه ، بوده است (آیه 3 سوره نمل و آیه 39 سوره روم و 4 سوره لقمان و 7 سوره فصلت و غیر اینها).

5 - می گویند: ما اگر ایمان به خلافت بلا فصل علی (علیه السلام ) داشته باشیم بالاخره باید قبول كنیم كه مربوط به زمان بعد از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بوده ، بنابراین علی (علیه السلام ) در آنروز ولی نبود، و به عبارت دیگر ولایت در آن روز برای او بالقوه بود نه بالفعل در حالی كه ظاهر آیه ولایت بالفعل را می رساند.

پاسخ - در سخنان روز مرده در تعبیرات ادبی بسیار دیده می شود كه اسم یا عنوانی به افرادی گفته می شود كه آنرا بالقوه دارند مثلا انسان در حال حیات خود وصیت می كند و كسی را به عنوان وصی خود و قیم اطفال خویش تعیین می نماید و از همان وقت عنوان وصی و قیم به آن شخص گفته می شود، در حالی كه طرف هنوز در حیات است و نمرده است ، در روایاتی كه در مورد علی (علیه السلام ) از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در طرق شیعه و سنی نقل شده می خوانیم كه پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) او را وصی و خلیفه خود خطاب كرده در حالی كه هیچیك از این عناوین در زمان پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نبود - در قرآن مجید نیز اینگونه تعبیرات دیده می شود از جمله در مورد زكریا می خوانیم كه از خداوند چنین تقاضا كرد.

هب لی من لدنك ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب .

در حالی كه مسلم است منظور از ولی در اینجا سرپرستی برای بعد از مرگ او منظور بوده است ، بسیاری از افراد جانشین خود را در حیات خود تعیین می كنند و از همان زمان نام جانشین بر او می گذارند با اینكه جنبه بالقوه دارد.

6 - می گویند: چرا علی (علیه السلام ) با این دلیل روشن شخصا استدلال نكرد!

پاسخ - همانطور كه در ضمن بحث پیرامون روایات وارده در شان نزول آیه خواندیم این حدیث در كتب متعدد از خود علی (علیه السلام ) نیز نقل شده است از جمله در مسند ابن مردویه و ابی الشیخ و كنز العمال - و این در حقیقت بمنزله استدلال حضرت است به این آیه شریفه . در كتاب نفیس (الغدیر) از كتاب سلیم بن قیس هلالی حدیث مفصلی نقل می كند كه علی (علیه السلام ) در میدان صفین در حضور جمعیت برای اثبات حقانیت خود دلائل متعددی آورد از جمله استدلال بهمین آیه بود. و در كتاب غایة المرام از ابوذر چنین نقل شده كه علی (علیه السلام ) روز شوری نیز به همین آیه استدلال كرد.

7 - می گویند: این تفسیر با آیات قبل و بعد سازگار نیست ، زیرا در آنها ولایت به معنی دوستی آمده است .

پاسخ - بارها گفته ایم آیات قرآن چون تدریجا، و در وقایع مختلف نازل گردیده همیشه پیوند با حوادثی دارد كه در زمینه آن نازل شده است ، و چنان نیست كه آیات یك سوره یا آیاتی كه پشت سر هم قرار دارند همواره پیوند نزدیك از نظر مفهوم و مفاد داشته باشد لذا بسیار می شود كه دو آیه پشت سر هم نازل شده اما در دو حادثه مختلف بوده و مسیر آنها بخاطر پیوند با آن حوادث از یكدیگر جدا می شود.

با توجه به اینكه آیه انما ولیكم الله بگواهی شان نزولش در زمینه زكات دادن علی (علیه السلام ) در حال ركوع نازل شده و آیات گذشته و آینده همانطور كه خواندیم و خواهیم خواند در حوادث دیگری نازل شده است نمی توانیم روی پیوند آنها زیاد تكیه كنیم .

به علاوه آیه مورد بحث اتفاقا تناسب با آیات گذشته و آینده نیز دارد زیرا در آنها سخن از ولایت به معنی یاری و نصرت و در آیه مورد بحث سخن از ولایت به معنی رهبری و تصرف می باشد و شك نیست كه شخص ‍ ولی و سرپرست و متصرف ، یار و یاور پیروان خویش نیز خواهد بود. بعبارت دیگر یار و یاور بودن یكی از شئون ولایت مطلقه است .

8 - می گویند: انگشتری با آن قیمت گزاف كه در تاریخ نوشته اند، علی (علیه السلام ) از كجا آورده بود!! بعلاوه پوشیدن انگشتری با این قیمت فوق العاده سنگین اسراف محسوب نمی شود! آیا اینها دلیل بر عدم صحت تفسیر فوق نیست !

پاسخ - مبالغه هائی كه درباره قیمت آن انگشتر كرده اند بكلی بی اساس ‍ است و هیچگونه دلیل قابل قبولی بر گرانقیمت بودن آن انگشتر نداریم و اینكه در روایت ضعیفی قیمت آن معادل خراج شام ذكر شده به افسانه شبیه تر است تا واقعیت و شاید برای بی ارزش نشان دادن اصل مساله جعل شده است ، و در روایات صحیح و معتبر كه در زمینه شان نزول آیه ذكر كرده اند اثری از این افسانه نیست ، بنابراین نمی توان یك واقعیت تاریخی را با اینگونه سخنان پرده پوشی كرد.

سخنی از جنس طلا

از خدمت به خلق پشیمان مشو …

واگر کسب قدر خوبی تو راندانست ، غمگین مشو! 

چون گنجشک ها هر روز آواز می خوانند وهیچ کس تشکر نمی کند ! ولی باز هم آوازشان را ادامه می دهند…

نگاه مردم به تو متفاوت است …

یک نفر تو راخوب! 

یک نفر تو جذاب، وشخصی دیگر تو را هیچ حساب نمی کند ! 

هیچ کدام این نظرها تو را متوقف از سیر و کمال نکند زیرا دیدگاه مردم برای تو فایده ای ندارد تنها خداست که تو را آنگونه که هستی می بیند .

پس خدا را مقصود ومراد خودت قرار بده…

پ

سخنی از بزرگان

دو چیز انسان را نابود می کند : مشغول بودن به گذشته ، مشغول شدن به دبگران ، هرکس در گذشته بماند آینده را از دست می دهد! و هرکس نگهبان رفتار دیگران باشد آسایش و راحتی خود را از دست می دهد.

حجاب در ادیان مختلف

چکیده
ادیان الهی هماهنگ با فطرت آدمی، گرایش به پوشش و عفاف را به عنوان یک اصل پسندیده مطرح کرده اند. در این ادیان صرفاً به حجاب ظاهری تأکید و بسنده نشده است، بلکه حجاب باطنی به عنوان آراستگی درونی و تلاش در جهت تأدیب نفس برای هر مرد و زن متدین، توصیه شده است. در این نوشتار ضرورت پوشش و اهمیت و جایگاه آن در آیین های زرتشت، یهود، مسیحیت و اسلام به بحث گذارده می شود و با بررسی نصوص دینی، نگرش این ادیان نسبت به حدود و چگونگی پوشش، روشن می گردد.
کلید واژه‌ها: حجاب، پوشش، زرتشت، یهود، مسیحیت، اسلام، عهدین، قرآن
مقدمه
تفکر بشر در طول تاریخ برای شناخت دین، سبب پیدایش رشته ای به نام “دین شناسی” شده است. این رشته پس از مدت کوتاهی گسترش یافته موجب ایجاد رشته های جدیدی همانند ” پدیدار شناسی دینی “، ” جامعه شناسی دینی ” و ” دین شناسی تطبیقی ” (1) گردیده است. تأسیس رشته ی دین شناسی تطبیقی را به ماکس مولر (2) نسبت می دهند و موضوع آن مطالعه ی علمی جنبه های گوناگون ادیان مختلف جهان با دورنمای تطبیقی و مقایسه ای می باشد. دین شناسی تطبیقی نزدیک صد سال است که رواج یافته است و تا کنون از شیوه ی واحدی برای مطالعه برخوردار نبوده است. یکی از شیوه های مطالعه ی تطبیقی ادیان، بررسی کتب مقدس ادیان مختلف می باشد که تقریباً همه ی محققان در آن اتفاق نظر دارند و برخی حتی تنها راه بررسی تطبیقی را کتب مقدس می دانند. (3) ادیان آسمانی به این دلیل که ریشه در یک مبدأ دارند و آموزه های آنها از وحی الهی سرچشمه می گیرد، در مسائل بنیادین اعتقادی و برخی مباحث فرعی اشتراک نظر دارند و مسئله حجاب از آن جمله است. حجاب یکی از مسائل اصلی مشترک بین ادیان الهی است. تمایل به به پوشیده ماندن در یهود، مسیحیت و اسلام، امری درونی است و عفاف و خویشتن داری فضیلت اخلاقی شمرده می شود. با این حال بر خلاف اسلام، طرح مسأله پوشش در آیین های یهود و مسیحیت موجود با ابهام و اجمال همراه است. برخی نیز معتقدند پوشش و حجاب صرفاً نتیجه ی تعامل فرهنگی بین فرهنگ هاست و برای همین است که این ادیان الهی در مورد چگونگی سختگیرانه ای در این ادیان برای زنان وجود دارد که هم اکنون نادیده گرفته می شود. اما اسلام این موضع را به دور از افراط و تفریط و به طور شفاف و روشنی بیان کرده است و مسلمانان معتقدند که این امر به گونه ای طراحی شده است که در جهت فعال سازی زنان در جامعه مفید باشد. بررسی کتب آسمانی و متون کهن این ادیان در کنار بررسی سیره ی عملی مردمان هردوران، می تواند راهی برای مقایسه و روشن شدن ابهامات موجود باشد.
معنا شناسی
حجاب واژه ای عربی و به مفهوم مانع و حایل میان دو چیز است، خواه از امور مادی و اشیای محسوس باشد و یا از امور معنوی و غیر محسوس. در کتب لغت واژه حجاب به معنای حائل، پرده، پنهان کردن و منع از تلاقی آمده است. (4) استفاده از واژه حجاب به معنای ستر و پوشش زن، اصطلاح نسبتاً جدیدی است زیرا این واژه در قبل بیشتر به معنای پرده استعمال می شده است (5) و در قدیم و به خصوص در اصطلاح فقها کلمه ” ستر ” به معنای پوشش، به جای حجاب، برای این منظور به کار می رفته است. در سوره های نور و احزاب حدود پوشش و تماس های زن ومرد بدون ذکر کلمه حجاب بیان شده است و آیه ای که در آن حجاب به کار رفته است مربوط به زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. (6) با این حال معنای اصطلاحی جدید این واژه عبارت است از پوششی که زن در برابر نامحرمان استفاده می نماید.
حجاب در آیین یهود
تشریع وجوب حجاب در دین یهود و التزام عملی زنان یهودی به آن کاملاً روشن و آشکار است و این امر که هنوز در برخی از زنان مؤمن یهودی رعایت حجاب کامل و استفاده از پوشش صورت دیده می شود، نشان آن است که حجاب جایگاه والایی در بین قوم یهود داشته است. بدون شک باید ریشه و خاستگاه رعایت حجاب از سوی زنان در ادوار تاریخ را در متون مذهبی آنان جستجو نمود، زیرا دستورات دینی که در طول تاریخ تداوم یافته و دستخوش تغییرات عمده ای نشده است، ما را به این حقیقت رهنمون می سازد که این دستورات در کتاب های مقدس از تأکید بیشتری برخوردار بوده اند. (7)
در مواضع متعددی از کتاب مقدس تورات و کتاب فقهی تلمود که یکی از کتابهای مهم دینی و در حقیقت فقه مدون و آیین نامه زندگی یهودیان است، به طور روشنی وجوب پوشش و نهی از اختلاط با نامحرمان و موارد بسیاری دیگر در ارتباط با حیا و عفت بیان شده است که اینک به پاره ای از آنها اشاره می کنیم:
پوشش در مقابل نامحرم
در سفر پیدایش چنین می خوانیم:
( و رفقه چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمده زیرا که از خادم پرسید: این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می آید و خادم گفت: آقای من است، پس برقع خود را گرفته خود را پوشانید.(8)
به گفته مرجع فقهی یهودیان ایران، خاخام اوریل داوودی، منشأ وجوب حجاب در شریعت یهود مستند به همین فقره است.(9)
همچنین در تلمود، مجازات سنگین طلاق بدون پرداخت مهریه برای متخلفین از قانون حجاب، پیش بینی گردیده است. ویل دورانت مورخ مشهور می نویسد : اگر زنی به نقص قانون یهود می پرداخت، مثلاً بی آنکه سر را پوشانده باشد به میان مردم می رفت، یا با هر سنخی از مردان درددل می کرد یا صدایش آنقدر بلند بودکه چون در خانه اش تکلم می کرد، همسایگانش می شنیدند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهر، زن را طلاق دهد. (10)
در مورد نهی از آرایش در برابر نامحرم نیز در تورات، کتاب اشعیای نبی آمده: خداوند می گوید از این جهت که دختران صهیون از خلخال، پیشانی بند، هلال، گوشواره، دستبند و زنجیر و عطردان و انگشتر و حلقه بینی در برابر مردان استفاده می کنند، عذاب بر قوم صهیون نازل خواهد شد.(11)
اهمیت نگاه
در کتاب یشوع بن یسیرا در مورد ممنوعیت نگاه به نامحرم چنین آمده است:
به دختر جوان خیره مشو، نگاه خویش از زیبا بگردان و به زیبا روی بیگانه خیره مشو، چه بسیار کسان که زیبایی زن به گمراهی شان کشانده است و عشق چون آتش آنها را برافروخته گشته است.(12)
و همچنین خطاب به زنان گفته شده: فرمان یهوه به زن شوهردار چنین بود:چشمت باید به شوهرت باشد و او بر تو حکومت خواهد کرد. (13)
- نفی تشابه پوشش زن ومرد
در سفر تثنیه آمده: متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن نپوشد. زیرا که مکروه یهوه خدای توست.(14)
_نهی از لمس و تماس
در تورات در کتاب روت آمده: و بوغر به روت گفت: ای دختر مگر نمی شنوی؟به هیچ کشتزار دیگر برای خوشه چینی مرو و این جا هم مگذر، بلکه با کنیزان من در اینجا باش و چشمانت به زمین که می دروند نگران باشد و در عقب ایشان برو، آیا جوانان را حکم نکردم ترا لمس نکنند و اکر تشنه باشی نزد ظروف ایشان برو و از آنچه جوانان می کشند، بنوش.(15)
حد و کیفیت پوشش زنان یهود
در تورات از چادر و برقع و روبنده ای که زنان با آن سر و صورت و اندام خویش را می پوشانند، به طور صریح نام برده شده است، که نشانگر کیفیت پوشش زنان یهود در آن عصر است. برای نمونه در کتاب روت می خوانیم:
بوعز گفت: زنهار کسی بفهمد که این زن به خرمن آمده است و گفت چادری که به تو است بیاور و بگیر. پس آنرا بگرفت و او شش کیل جو پیموده بر وی گذارده و به شهر رفت.(16)
یا در مورد عروس یهودا می خوانیم:
پس رخت بیوگی را از خویشتن بیرون کرده، برقعی به رو کشیده و خود را در چادری پوشید و به دروازه عنایم در راه تمنه رفت.(17)
همچنین در کتاب غزلهای سلیمان چنین آمده است:
اینک تو زیبا هستی ای محبوبه من، اینک تو زیبا هستی و چشمانت از پشت برقع، مثل چشمان کبوتر است.(18)
این ادبیات، استفاده زنان یهود از برقع در آن دوران را، نشان می دهد.
در متن تلمود آمده است که در کتاب مقدس فقط پوشش سر واجب شده و کیفیت آن معلوم نگردیده است. اما سیره عملی یهود طور دیگری بوده است و حتی حجاب وجه و کفین را نیز، بر خلاف اسلام در بر می گرفته است. در بخش ناشیم از کتاب مشینه آمده است: مرد لازم است لباسی برای پوشش سر و پیشانی و حتی چشم زن تهیه کند. دکتر مناخیم بریر، پروفسور ادبیات در دانشگاه یشیوا، در کتاب ” زنان یهودی در ادبیات ربانی ” می نویسد: همواره این سنت برای زنان یهودی وجود داشته است که با پوشش سر – با هر چیزی – از منزل بیرون بروند و در مجامع عمومی ظاهر بشوند. حتی این که همه صورت را بپوشانند و تنها یک چشم را آزاد بگذارند.(19)
یسرائیل لوگاسی در کتاب خود می نویسد: پوشش زنان قبل و بعد از ازدواج با هم تفاوت دارد دختر یهود قبل از ازدواج، باید از پوشش ساده لباس که دامن آن حدود 10 سانتی متر زیر زانو و استین آن تا آرنج است، استفاده کند. موی سر در صورتی که مزین نباشد، لازم نیست پوشیده شود و اگر بلندی موها به شانه برسد، باید بسته شود. البته طبق تعالیم دینی یهود، دختر باید حوالی بلوغ ازدواج کند و پس از آن رعایت حجاب بر او واجب می شود و لباسش باید به گونه ای باشد که گشادی آن برجستگی های بدن را بپوشاند و آستین لباس تا مچ دست باشد. تمامی گردن از دو طرف تا شیب کتف از پشت و جلو باید پوشانده شود. حتی پاها باید پوشیده بماند و از پشت جوراب نباید پا دیده شود و جوراب های عکسدار با رنگ های تند ممنوع است. تمام موی سر باید پوشیده بماند و آرایشی که موجب جلب توجه دیگران شود، گناه بزرگی است.(20)
پس با توجه به آنچه گذشت می توان گفت حجاب در یهود از سه بخش تشکیل شده است:
الف) حجاب پوششی: در کتب مقدس یهود به استفاده از چادر و برقع اشاره شده است و سیره زنان یهود، وجوب این امر را به خوبی نشان می دهد.
ب) حجاب رفتاری: استفاده از لوازم زینتی و آرایشی در برابر مردان و همچنین اختلاط با نامحرمان، تقبیح شده است.
ج) حجاب گفتاری: صحبت و معاشرت با مردان نکوهش شده است و مرد می تواند به خاطرعدم رعایت آن همسرش را طلاق دهد.
حجاب در آیین مسیحیت
همانطور که گفته شد، به علت تناسبی که بین ادیان الهی و فطرت انسان وجود دارد، این ادیان از نظر احکام کلی جهت و شیوه واحدی دارند. در مسیحیت نیز همانند دین یهود، حجاب زنان امری واجب به شمار می آمده و مسیحیت نه تنها احکام شریعت یهود در مورد پوشش زنان را تغییر نداده و آن را استمرار بخشیده، (21) بلکه در مواردی قدم را فراتر نهاده و با تأکید بیشتر وجوب حجاب را مطرح ساخته است. زیرا در شریعت یهود تشکیل خانواده و ازدواج امری مقدس محسوب می شده اما از دیدگاه مسیحیت، تجرّد مقدس شمرده می شده است. لذا مسیحیت باید برای از بین بردن هر گونه تحریک و تهییج، زنان را به صورت شدیدتری به رعایت کامل پوشش و دوری از هرگونه آرایش و تزیین فرا می خواند. (22) بنابراین زنان معتقد به حضرت مسیح می کوشیدند مانند حضرت مریم موی سر خود را بپوشانند و با حجاب وارد جامعه شوند. نقاشان مسیحی به خصوص نقاشان قدیمی تر، تصویر حضرت مریم را با حجاب و پوشش کامل می می کشیدند. همچنین از گذشته تا زمان حال زنان راهبه و قدیس یکی از کاملترین حجاب ها را انتخاب می کردند. این امر نشان می دهد که از نظر آنان، داشتن حجاب به دینداری نزدیکتر و در پیشگاه خدا پسندیده تر است.
آیات انجیل کتاب مقدس یهودیان، دستورات دینی پاپ ها و کاردینال ها و سیره ی عملی زنان مسیحی از صدر اول مسیحیت تا قرون 18 و 19 وجود حجاب در بین مسیحیان را تأیید می نماید. در این بخش فرازهایی از انجیل که در مورد حجاب و مسائل مربوط به آن است، مرور می نماییم.
_ لزوم پوشش موی سر به ویژه در مراسم عبادی
در رساله اول پولس می خوانیم:
اما هر زنی که سر برهنه دعا یا نبوت کند، سر خود را رسوا می سازد. زیرا این چنین است که تراشیده شود. زیرا اگر زن نمی پوشد، موی را نیز ببرد. و اگر زن را موی بریدن یا تراشیدن قبیح است، باید بپوشد. (23)
_منع استفاده از آرایش ظاهری
و باز در رساله پولس چنین آمده است:
و همچنین زنان، خویشتن را بیارایند به لباس مزین به حیا و پرهیز، نه به زلفها و طلا و مرواید و رخت گرانبها، بلکه چنانکه زنانی را می شاید که دعوی دینداری کنند به اعمال صالحه. (24)
در رساله پطرس رسول نیز می خوانیم:
همچنین ای زنان، شوهران خود را اطاعت نمایید تا اگر بعضی نیز مطیع کلام نشوند سیرت زنان، ایشان را بدون کلام دریابد. چون که سیرت ظاهر و خداترس شما را بیند. و شما را زینت ظاهری نباشد از بافتن موی و متحلی شدن به طلا و پوشیدن لباس (فاخر). بلکه انسانیت باطنی و قلبی در لباس غیر فاسد و روح حلیم و آرام است و نزد خدا گران بهاست.(25)
_ نهی از نگاه ناپاک
در انجیل متی آمده است:
شنیده اید که به اولین گفته شده است زنا مکن. لیکن من به شما می گویم : هر کس به زنی نظر شهوت اندازد همان دم در دل با او زنا کرده است. پس اگر چشم راستت تو را بلغزاند، قلعش کن و از خود دور انداز. زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از اعضایت تباه گردد تا آنکه تمام بدنت در جهنم افکنده شود.(26)
در انجیل برنابا نیز نگاه به نامحرم گناهی شمرده شده است که یاد آن موجب شرم است:
پس حالا آن کسی که به زنان نظر (حرام) می کند و فراموش می کند خدایی را که زن را برای خیر انسان آفریده است و او را دوست داشته و خواستار او شده اوست. و این شهوت او به جایی رسیده است که دوست می دارد با او هر چیزی را که شبیه است به آن چیز محبوب، پس ناشی می شود از آن گناهی که از یاد نمودن آن، شرم می آید. پس چون انسان به چشمهای خود لجام می نهد، آقای حس می شود. که نمی خواهد آنچه را اقدام بر آن ندارد، و این چنین جسد زیر فرمان روح می آید. پس چنانکه کشتی بدون باد حرکت نمی کند، جسم هم نمی تواند بدون حس، گناه کند.(27)
و اینچنین حضرت مسیح را می بینیم که همانند انبیای دیگر، چگونه و با چه شدتی از نگاه های لغزش اور نهی می کند. آیا امکان دارد چنین حکمی (حرمت نظر) با تسامح در پوشش زنان، بلکه با بی بندو باری آنان همانند امروز تطبیق داده شود؟اگر چنین باشد و عدم پوشش و خود آرایی جایز باشد، پس چگونه ممکن است مردان چشم خود را بپوشند، مگر آنکه همیشه در خانه خود باقی بمانند.(28)
سیره عملی زنان مسیحی
سیره عملی زنان مؤمنه مسیحی نشانگر رعایت حجاب و پوشش کامل بدن می باشد و در تصاویری که از پوشاک مسیحیان و مردم اروپا در زمان های گذشته موجود می باشد، زنان دارای لباسی بلند بوده اند و سر را نیز به خوبی می پوشاندند. (29) مطالعه نوع پوشش اقلیت ارامنه که امروزه در برخی از نقاط ایران سکونت دارند نیز نشان می دهدحجاب در بین آنان به طور کامل رواج داشته است و غیر از آن متصور نمی شده است. ” مادام دیالافوا ” که حدود 80 سال پیش به ایران آمده بود در سفرنامه خود لباس زنان ارمنی ایران را لباسی کاملاً پوشیده و به همراه روبنده توصیف کرده است. (30) همچنین ” هانری رنه ” مستشرق آلمانی درباره ی پوشاک زنان ارامنه ایران می نویسد:(زنان ارمنی از چادری سفید استفاده می کنند و حتی در مواقع لازم گوشه ای از چارقد خود را به صورت پوششی برای دهان و بینی در می آورند. (31) بنابراین می توان گفت استفاده از حجاب در بیرون از خانه و هنگام عبادت جز ارکان اخلاق عیسوی محسوب می شده و این امر بر طبق متون معتبر تاریخی و سیره عملی زنان مسیحی کاملاً مشهود می باشد.
حجاب در آیین اسلام
همان طور که همه ادیان الهی در پاسخ به ندای درونی فطرت، حجاب را بر زنان واجب دانسته اند، اسلام که آخرین آیین الهی و بالطبع کاملترین آنها است نیز، وجوب پوشش زنان را با تعدیل و انتظام مناسبی به جامعه بشری ارزانی داشته است. حجاب به معنای پوشاندن بدن زن در برابر نامحرم از احکام ضروری دین اسلام است و در آیات قران و روایاتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و معصومین (علیهم السلام) به وجوب و کیفیت آن تصریح شده است.
حجاب در قرآن
در قرآن کریم در دو آیه مسئله حجاب و پوشش زن مسلمان بیان شده است . آیات مربوط به حجاب به این شرح هستند:
• وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
• سوره نور، آیه 31
• و به زنان باایمان بگو: چشمان خود را از آنچه حرام است فرو بندند، و شرمگاه خود را حفظ کنند، و زینت خود را [مانند لباس‏هاى زیبا، گوشواره و گردن بند] مگر مقدارى که [طبیعتاً مانند انگشتر و حنا و سرمه، بر دست و صورت] پیداست [در برابر کسى] آشکار نکنند، و [براى پوشاندن گردن و سینه] مقنعه‏هاى خود را به روى گریبان‏هایشان بیندازند، و زینت خود را آشکار نکنند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدران شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران شوهرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان [هم کیش خود] شان، یا بردگان زر خریدشان، یا خدمتکارانشان از مردانى که ساده لوح و کم عقل‏اند و نیاز شهوانى حس نمى‏کنند، یا کودکانى که [به سنّ تمیز دادن خوب و بد نسبت به امیال جنسى] نرسیده‏اند. و زنان نباید پاهایشان را [هنگام راه رفتن آن گونه] به زمین بزنند تا آنچه از زینت‏هایشان پنهان مى‏دارند [به وسیله نامحرمان] شناخته شود. و [شما] اى مؤمنان! همگى به سوى خدا بازگردید تا [بر مشکلات دنیا و آخرت] پیروز شوید.
قرآن کریم در این آیه به حجاب که از ویژگی زنان است، ضمن سه جمله اشاره فرموده: 1- آنها نباید زینت خود را آشکار کنند جز آن مقدار که طبیعتاً ظاهر است؛ «وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» بنابراین زنان حق ندارند زینت‏هایی را که معمولاً پنهانی است، آشکار کنند به این ترتیب آشکار کردن لباس‏های زینتی مخصوصی که زیر لباس عادی یا چادری پوشند، مجاز نیست، چرا که قرآن از ظاهرساختن چنین زینت‌هایی نهی کرده است. 2- دومین حکمی که در آیه بیان شده، این است که آن‏ها باید خمارهای خود را بر سینه‏های خود بیفکنند؛ «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ»، « خمر » جمع خمار (بر وزن حجاب) در اصل به معنای پوشش است، ولیً به چیزی گفته می‌شود که زنان با آن سر خود را می‌پوشانند (روسری)(31) . و جیوب جمع جیب ( بر وزن غیب ) به معنای یقه پیراهن است که از آن تعبیر به گریبان می‌شود که گاه به قسمت بالای سینه به تناسب مجاورت با آن نیز اطلاق می‌شود.(32) از این جمله استفاده می‌شود که زنان قبل از نزول آیه، دامنه روسری خود را به شانه‏ها یا پشت سر می‌افکندند، به طوری که گردن و کمی از سینه آن‏ها نمایان می‌شد. قرآن دستور می‏دهد روسری خود را بر گریبان خود بیفکنند، تا هم مو و هم گردن و هم آن قسمت از سینه که بیرون است، مستور و پنهان شود.
تا اینجا پوشش سر و گردن و قسمت سینه اشاره شده اما مابقی قسمت‌های بدن با لفظ «جلباب» که در آیه بعد آمده کامل می شود.
• یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا
• سوره احزاب، آیه 59
• اى پیامبر ! به همسرانت و دخترانت و همسران کسانى که مؤمن هستند بگو: چادرهایشان را بر خود فرو پوشند [تا بدن و آرایش و زیورهایشان در برابر دید نامحرمان قرار نگیرد. ] این [پوشش] به اینکه [به عفت و پاکدامنى] شناخته شوند نزدیک‏تر است، و در نتیجه [از سوى مردم بى‏تقوا] مورد آزار قرار نخواهند گرفت؛ و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است.
آنچه مسلم است «جلباب» پوششی فراگیر مثل چادر بوده که از بالای سر تا پا را می‌پوشانده است. (33) به رغم وجود اختلاف در تفسیر معنای جلباب حتی کسانی که تصریح کرده‌اند در معنای آن اختلاف است نیز، قبول دارند که در اصل لغت به معنای پوشش گسترده و فراگیر است که ظاهر و روی همه بدن را می پوشاند بنابراین بکار بردن این نوع پوشش در آیه شریفه، خود حاکی از این است که لباس و پوشش شرعی زن مسلمان نباید اندام نما و تنگ باشد.
حجاب در روایات
در احادیث و روایاتی که از معصومین (علیهم السلام) به ما رسیده است نیز اشاراتی به حجاب برای زنان شده است که در این بخش چند نمونه آورده می شود:
• فضیل بن یسار در جلد پنجم « فروع کافی »، گوید: از امام صادق (علیه السلام) سؤال کردم، آیا آرنج‌های دست زن، بخشی از زینت اوست که خداوند در قرآن بیان فرموده: زنان زینت خود را آشکار نکنند مگر برای شوهرانشان؟ فرمود: بله و تمام بدن زن غیر از صورت و دست‌ها تا مچ، زینت او محسوب می‌شود (که باید از نامحرم پوشیده شود). (34)
• در جلد چهارم کتاب « وسائل‌الشیعه » امام صادق (علیه السلام) می فرماید: بر دختری که به سن بلوغ می رسد، روزه و حجاب واجب است. (35)
• در جلد چهارم کتاب « سنن ابی داود » عایشه می‌گوید: روزی اسماء دختر ابوبکر در حالی که لباس های نازکی بر تن داشت، نزد رسول خدا آمد. آن حضرت روی از او برگرداند و فرمود: ای اسماء، وقتی دختر به سن بلوغ رسید نباید از بدن او جز این و این (در حالی که به صورت و دستش تا مچ اشاره می‌کرد) دیده شود. (36)
استعفاف در نگاه
همانطور که اسلام زنان را به رعایت حجاب و پوشش دعوت می نماید، مردان و البته زنان را به پرهیز از نگاه آلوده فرا می خواند و نگاه حرام را اولین قدم برای ورود به ورطه گناه بر می شمرد. برنامه و توصیه قرآن به استعفاف و کنترل نگاه در قرآن کریم در این آیات مطرح شده است:
• قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَىلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ
• به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را [از آنچه حرام است مانند دیدن زنان نامحرم و عورت دیگران] فرو بندند، و شرمگاه خود را حفظ کنند، این براى آنان پاکیزه‏تر است، قطعاً خدا به کارهایى که انجام مى‏دهند، آگاه است.
• سوره نور، آیه 30
• وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ. . .
• و به زنان باایمان بگو: چشمان خود را از آنچه حرام است فرو بندند …
• سوره نور، آیه 31
بنابراین می توان گفت که اگرچه قبل از اسلام، حجاب در بین زنان عرب وجود داشته است ولی به تدریج ضعیف گشته به طوری که در زمان بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زنان نسبت به رعایت آن تساهل و تسامح می نمودند. لیکن از زمان نزول آیات شریفه قرآن مبنی بر وجوب حجاب، زنان مسلمان در مورد رعایت این قانون الهی نهایت سعی و تلاش خود را به کار برده اند و این سیره حسنه و واجب الهی در بین زنان مسلمان استمرار دارد.
اینک پس از بررسی اجمالی حجاب در سه دین بزرگ و رایج الهی، نگاهی کوتاه به حجاب در آیین زرتشت نیز خواهیم داشت.
حجاب در آیین زرتشت
در مورد پیامبر بودن ” اشوزرتشت ” در میان اندیشمندان مسلمان اختلاف نظر وجود دارد. برخی او را یک مصلح اجتماعی و عده ای با استناد به برخی از روایات پیامبر الهی می دانند. (37) با این حال تردیدی نیست که زرتشت در سده ششم قبل از میلاد می زیسته و با کورش کبیر هخامنشی و داریوش کبیر، همزمان بوده است. (38) در کتاب مقدس زرتشتیان و اولین آیات کتاب ” وندیداد ” (39) تصریح شده است که زادگاه و محل بعثت زرتشت، کشور بزرگ ایران بوده است. مطالعه ی فرهنگ پوشاک مردم ایران در طول تاریخ نشان می دهد که زنان در آن زمان دارای پوششی کامل بوده اند. این پوشش شامل پیراهنی بلند، گشاد و پرچین بوده که تا روی زمین کشیده می شده است. همچنین پیراهن دیگری که قد کوتاه تری داشت، روی آن پیراهن بر تن می کردند. روی سر نیز شنلی مستطیلی می انداختند. (40) بنابراین از آنجا که مرکز بعثت اشوزرتشت ایران بوده و ایشان در زمینه اصل حجاب وپوشش در زنان کمبودی نمی دیدند، با تأیید حدود و کیفیت حجاب رایج آن دوران، کوشید با پندهای خود ریشه های درونی حجاب را تعمیق و مستحکم کند و عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه ی استمرار و استواری حجاب قرار دهد. لذا در آیین زرتشت لباسی با کیفیت خاص برای حجاب زنان واجب نشده است و همان لباس پوشیده آن دوران مورد تقریر قرار گرفته است.
پوشش در هنگام عبادت
اما با این حال در کتب مقدس زرتشتیان اشاراتی به حجاب و عفاف شده است و تأکید شده که بر هر مرد و زن واجب است هنگام مراسم عبادی سر خود را بپوشاند. در” خرده اوستا ” (41) به طور صریح چنین آمده: ” همگان نامی ز توبر گوییم و همگان سر خود می پوشیم و آن گاه به درگاه دادار اهورا مزدا نماز می کنیم. “(42)
نهی از نگاه ناپاک
بر اساس آموزه های دینی یک زرتشتی مؤمن باید از نگاه ناپاک به زنان دوری جوید حتی از به کارگیری چنین مردانی خودداری کند. در اندرز ” آذرباد ماراسپند ” (43) موبد موبدان آمده است:
” مرد بد چشم را به معاونت خود قبول نکن. “
سیره زنان زرتشتی
با استفاده از کتب مقدس زرتشتیان و نگاهی به تصاویر به دست آمده از آن دوران، می توان گفت که زرتشتیان در طول تاریخ پوشش کاملی داشته اند و زنان از لباس بلند، شلوار و چارقدی که سر را می پوشانده است، استفاده می کرده اند. گاهی نیز به جای چارقد کلاهی به نام لچک بر سر می گذاردند که تا چند سال پیش در برخی از روستاهای شهرهای ایران مرسوم بوده است.(44)
آیین سدره و کشتی
همچنین برابر با یک روش کهن و پذیرفته شده باستانی، همه جوانان دختر و پسر باید طبق آیین سدره پوشی لباس خاصی به نام ” سدره و کشتی” را بپوشند تا زرتشتی شناخته شوند. این آیین باید در هنگامی که جوان به سن بلوغ رسید و توانایی شناخت خوب و بد را پیدا کرد، انجام گردد. امروزه در ایران کودکان را بین 7 تا 11 سالگی سدره پوش می کنند. (45)
در انتها می توان گفت که در دین زرتشت لباس و پوشیدگی جزئی از آیین و فرهنگ محسوب می گردد و پوشیدگی امری بدیهی به شمار می رود. تا جاییکه آیین زرتشتی شدن و مکلف شدن یک کودک با تغییر لباس وی به یک لباس پوشیده، آغاز می گردد.
نتیجه گیری
از بررسی مسئله حجاب در ادیان الهی مرسوم در جهان امروز، به نتایجی دست می یابیم که بخشی از آن وجه مشترک ادیان و برخی موارد افتراق آنها است که به شرح زیر می باشد:
جهات اشتراک:
• نصوص دینی ادیان الهی تمایل به پوشیدگی را امری درونی می دانند.
• خویشتن داری و عفاف در ادیان الهی فضیلت اخلاقی است، از این رو راه کارهایی از قبیل پاکی نگاه و حفظ حریم روابط زن و مرد برای گسترش فرهنگ عفاف مطرح شده است.
• پرهیز از خودآرایی و خود نمایی مورد توصیه آدیان اسمانی است.
وجوه افتراق:
• گاه در عهدین با نگرشی افراطی روبه رو می شویم که گویای مواضع سخت گیرانه آنان در مورد پوشش است و تأکید بر برقع ( روبند ) یکی از این احکام است در حالیکه پوشش صورت طبق نظر اکثر علمای اسلامی، ضرورت ندارد.
• در فرهنگ یهود و مسیحیت عفاف ملازم خانه نشینی و عزلت گزینی زنان است. به طور مثال در رساله اول پولس رسول به قرنتیان آمده است: و زنان شما در کلیسا ها خاموش باشند زیرا که ایشان را حرف زدن جایز نیست، بلکه اطاعت نمودن چنانکه تورات نیز می گوید، اما اگر می خواهند چیزی بیاموزند در خانه از شوهران خود بپرسند چون زنان را در کلیسا حرف زدن قبیح است. (46) اما در فرهنگ اسلامی حضور مؤثر و فعال زن در عرصه ی اجتماعی، بخشی از فلسفه وجودی حکم پوشش است. چنانچه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) با پوشش کامل در مسجد خطبه خواندند و از حق مسلّمشان در فدک، دفاع کردند.
• طرح مسأله ی پوشش در آیین یهود و مسیحیت با ابهام و کلی گویی همراه است و راه روشنی به روی پیروان خود نمی گشاید، در صورتی که اسلام با بیانی روشن خط مشی مسلمانان در این عرصه را تبیین کرده است.
پی‌نوشت‌ها:
*کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث، دانشگاه آزاد اسلامی الهیات، تهران شمال
1. comparative religion
2. فریدریش ماکس مولر (و1900م) زبان شناس و خاورشناس آلمانی و یکی از پایه ریزان پژوهشهای تطبیقی سنجش آیین ها در دانشگاه های غربی بود.
3. مقایسه قصص در قرآن و عهدین، صص 4 و5
4. العین، ج3، ص86 . مجمع البحرین، ج2، ص34. لسان العرب، ج1، ص298. التحقیق فی کلمات القرآن، ج2، ص 167
5. ر. ک. به مسئله حجاب، صص74 و78
6. احزاب 53
7. حجاب در ادیان الهی، ص 142
8. تورات، سفر پیدایش، باب 24، فقره 64 و 65
9. حجاب در ادیان الهی، ص 143
10. تاریخ تمدن ویل دورانت، ج 12، ص 30
11. برگرفته از تورات کتاب اشعیای نبی، باب 3، فقره 16-26
12. کتابهایی از عهد عتیق (کتاب های قانون ثانی، ترجمه پیروز سیار، ص45 –کتاب یشوع بن یسیرا) به نقل از حجاب در ادیان الهی، عباس حمزه، ص119
13. تاریخ تمدن ویل دورانت، ج 1، ص 492
14. تورات، سفر تثنیه، باب 22، فقره 5
15. تورات، کتاب روت، باب دوم، فقره 8 تا 10
16. تورات، کتاب روت، باب سوم، فقره 15
17. تورات، سفر پیدایش، باب 38، فقره 14 و 15
18. تورات، کتاب غزلهای سلیمان، باب 4، فقره 1 .
19. مقاله حجاب و پوشش در ادیان زرتشت، یهود و مسیحیت، مجله معرفت ادیان
20. بت یعقوو، ص 110
21. چرا که عیسی (علیه السلام) فرموده: فکر نکنید که من آمده ام تا تورات و نوشته های پیامبران را منسوخ کنم. بلکه آمده ام تا آنها را به تحقق برسانم. (انجیل متی، باب 70)
22. حجاب در ادیان الهی، ص 163و164
23. انجیل، رساله اول پولس رسول به قرنتیان، باب 11، فقره 5 و 6
24. رساله پولس به تیمونائوس، باب دوم، فقره 9 و10
25. رساله پطرس رسول، باب سوم، فقره 1-4
26. انجیل متی، باب اول، فقره 28 و29
27. انجیل برنابا، فصل 119، فقره 5-9
28. فتیاتنا، ص 4
29. سفرنامه دیالافوا، ص 221
30. سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ص 965
31. لسان العرب، ج4، ص 211 و اقرب الموارد، ج 1، ص 340
32. لسان العرب، ج 2، ص 433 واقرب الموارد، ج 1، ص 210
33. جامه ای است از روسری بزرگتر و از چادر کوچکتر که زنان به وسیله ان سر و صورت خود را می پوشاندند. مجمع البحرین، ج2، ص 23
34. اصول کافی، ج5، ص 521
35. وسائل الشیعه، ج 4، ص
36. سنن ابی داوود، ج 2، ص 383
37. حجاب در ادیان الهی، ص 107
38. همان، ص 111
39. وندیداد یکی از نسک‌ های پنج‌گانه ی اوستای امروزی است و بیشتر به احکام فقهی (شامل مسائل بهداشتی و آیینی) می‌پردازد.
40. پوشاک زنان ایران، ص 194
4. خرده ‌اَوِستا یا خورده اوستا یکی از کتاب‌هایی است که مجموعه‌ای به نام اوستا را تشکیل می‌دهند. موضوع خرده ‌اوستا نمازهای روزانه و سرودهای آیینی و سرودهایی درباره درگذشتگان است.
42. خرده اوستا، فصل آفرینگان دهمان
43 . آذرپاد مَهرَاسپندان یا آتورپات مَهرَسپندان ( مارسپندان ) موبدان موبد عهد شاپور ذوالاکتاف بود. وی قسمتی از اوستا را گرد آورد. کلمات قصار و پندهایی به زبان پهلوی بدو منسوب است.
44. حجاب در ادیان الهی، ص 138
45. دیدی نو از دینی کهن، ص 163
46. رساله پولس رسول به قرنتیان، باب 14، فقره 34
منابع و مآخذ
- قرآن کریم ترجمه حسین انصاریان
- عهد قدیم و عهد جدید ترجمه فاضل خان همدانی، انتشارات اساطیر، تهران، 1380
- اوستا، فروهر، ترجمه هاشم رضی، قم، 1374
- اصول کافی، کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، انتشارات علمیه اسلامیه، تهران، بی تا
- العین، فراهیدی، دارالهجره، قم، 1405ق
- اقرب الموارد، سعید شرتونی، انتشارات اسوه، 1385
- التحقیق فی کلمات القرآن، حسن مصطفوی، ترجمه و تشر کتاب، تهران، 1360
- بت یعقوو، یسرائیل یعقوو و لوگاسی، هاراو، اورشلیم، 1980م
- پوشاک زنان ایران، جلیل ضیاپور، انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، تهران، 1347
- تاریخ تمدن، ویل دورانت، ترجمه امیرحسین آریانپور، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1380
- حجاب در ادیان الهی، علی محمدی اشنانی، نشر یاقوت، قم، 1378
- حجاب در ادیان الهی، عباس حمزه ای، قم، 1385
- حریم ریحانه، کتابچه پوشش و عفاف، جمعی از نویسندگان، 1386
- دیدی نو از دینی کهن، فرهنگ مهر، انتشارات آگاه، 1388
- سفرنامه دیالافوا، مترجم همایون فره وشی، دنیای کتاب، 1390
- سفرنامه از خراسان تا بختیاری، هانری رنه، مترجم محمد علی فره وشی، امیرکبیر، تهران، 1335
- سنن ابی داوود، ابوداوود سلیمان بن اشعث، بیروت، دار احیا التراث العربی، 1379
- فتیاتنا، شیخ محمد صادقی، دارالمهاجر، بیروت، بی تا
- لسان العرب، ابن منظور، دار احیا تراث العربی، بیروت، 1408ق
- مجمع البحرین، فخرالدین طریحی، مکتب الرضویه، تهران، 1395ق
- مسئله حجاب، مرتضی مطهری، صدرا، تهران، 1376
- مقایسه قصص در قرآن و عهدین، عباس اشرفی، امیر کبیر، تهران، 1385
- وسائل الشیعه، حر عاملی، مؤسسه آل بیت (علیهم السلام) لاحیاء تراث، قم
- مقاله پوشش در قرآن کریم و فلسفه آن، دکتر مریم عبدالباقی
- مقاله حجاب در قرآن و عهدین، کلثوم امیری
- مقاله حجاب و پوشش در ادیان زرتشت، یهود و مسیحیت، مهناز علیمردی، مجله معرفت ادیان، سال اول، شماره 3، تابستان 1389


۴ ۰
۹۳/۰۹/۰۴
علی رضا عظیمی راد

اهمیت ازدواج در دین اسلام ویهودیت

بررسي تطبيقي جايگاه و اهميت ازدواج و تشكيل خانواده در اسلام و يهود

ضميمه اندازه
2.pdf 394.07 کيلو بايت
سال چهارم، شماره سوم، پياپي 15، تابستان 1392، ص 17 ـ 36

سهيلا بوجاري / كارشناس ارشد علوم قرآن و حديث دانشگاه اصفهان soheilabojari541@gmail.com
اعظم پرچم / دانشيار گروه علوم قرآن و حديث دانشگاه اصفهان azamparcham@gmail.com
دريافت: 10/7/1392ـ پذيرش: 26/11/1392
چكيده
نهاد خانواده به‌عنوان يكي از اصلي‌ترين اركان جامعه بشري، به‌دليل نقشي كه در سعادت و شقاوت جامعه و كمال انساني دارد، همواره مورد توجه همة مكاتب الهي و غيرالهي قرار گرفته است. اديان ابراهيمي اسلام و يهود، براي نظام خانواده تقدس و مقام رفيعي قائل شده و با وجود اختلافاتي كه در حدود و شرايط تشكيل آن با يكديگر دارند، دستور‌هاي مشتركي پيرامون ازدواج و تشكيل خانواده ارائه نموده‌اند. اين پژوهش، درصدد است با رجوع به منابع اصلي دو دين اسلام و يهود- قرآن كريم و روايات معصومان(ع)، تورات و تفاسير معتبر آن، جايگاه و اهميت خانواده را استخراج نموده و مورد مقايسه قرار دهد.
ازدواج و تشكيل خانواده در اسلام و يهود اهميت ويژه‌اي داشته و هر دو دين بر تسريع در امر ازدواج تأكيد نموده، عزوبت را مورد نكوهش قرار داده و ارضاي نياز‌هاي جنسي را تنها از طريق عقد ازدواج و چارچوب خانواده قابل تأمين مي‌دانند.
كليدواژه‌ها: خانواده، قرآن، كتاب مقدس، ازدواج، زوجين.

مقدمه

خانواده كوچك ترين و در عين حال تأثير گذارترين واحد تربيتي در جوامع به شمار مي رود، به گونه اي كه مي تواند منشأ تحولات عظيم فردي، اجتماعي و رشد ارزش هاي انساني باشد، ازاين رو، از ديرباز همواره از ابعاد مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است. با توجه به اينكه سعادت و شقاوت آدمي از كانون خانواده، به عنوان نخستين واحد اجتماع بشري نشئت مي گيرد، همة اديان آسماني به اين نهاد به عنوان كانوني براي حفظ كرامت انساني و تأمين سلامت جسماني، رواني و رشد معنوي او توجه خاصي مبذول داشته اند.
اديان ابراهيمي اسلام و يهود به خانواده، يكي از اصلي ترين نهاد هاي اجتماعي و نقش و كاركردي كه در سعادت و شقاوت افراد دارد، همواره توجه داشته اند به گونه اي كه در آثار مكتوب اين اديان، آيات و فرامين بسياري در خصوص اهميت خانواده و جايگاه آن يافت مي شود. بي ترديد رويكرد كتب مقدس اين اديان، به عنوان اصلي ترين منبع ديني آنها نقش تعيين كننده اي در باور ها و تفكرات پيروانشان خواهد داشت.
اسلام خانواده را گروهي متشكل از افراد داراي شخصيت مدني، حقوقي و معنوي معرفي مي كند كه هسته اوليه آن را ازدواج مشروع زن و مرد تشكيل مي دهد و نكاح عقدي است كه براساس آن، رابطه زوجيت بين زن و مرد برقرار شده و در پس آن، طرفين داراي وظايف و حقوق جديد مي شوند. ارتباط خويشاوندي در سايه نكاح پديد مي آيد و اعضاي آن داراي روابط قانوني، اخلاقي و عاطفي مي گردند (قائمي،1363، ص19).

براساس آموزه هاي آيين يهود، تشكيل خانواده و ازدواج فريضة ديني مهمي محسوب مي شود و ازجمله وظايفي است كه بر عهده مرد يهودي گذاشته شده است. مردي كه براي تشكيل خانواده تلاشي نمي كند، مانند كسي دانسته شده است كه خوني ريخته باشد، يا صورت خدا را كه همة انسان ها به شكل آن آفريده مي شوند، بي ارج بداند و يا باعث شود كه حضور خدا از اسرائيل رخت بربندد (آنترمن، 1385، ص225).
اين پژوهش، بر آن است تا با بهره گيري از منابع ديني اسلام و يهود، ديدگاه اين اديان را در موضوع جايگاه و اهميت ازدواج و تشكيل خانواده بررسي نموده و وجوه اشتراك و افتراق آنان را در اين زمينه استخراج نمايد.
مفهوم شناسي ازدواج

در تمامي اديان و مذاهب، ازدواج امري پذيرفته شده است و هريك نوعي از ازدواج را دارا هستند. همان گونه كه پيامبر صل الله عليه و آله در اين زمينه فرموده اند: براي هر قومي نكاحي است (حرعاملي، 1367، ج12، ص222)، اما با توجه به اختلافات فرهنگي، هر قوم و جامعه اي آداب و سنن ويژه اي در اين امر دارد. ازدواج در لغت به معناي جفت شدن و جفت گرفتن و در اصطلاح علوم، به معناي تنظيم دو به دوي اشيا است (دهخدا، 1337، واژة ازدواج). واژة ديگري كه بر ازدواج دلالت مي كند، واژة نكاح است كه در لغت به معناي تقابل است. نكاح رابطه اي است حقوقي– عاطفي كه به وسيله عقد بين زن و مرد حاصل مي گردد و به آنها حق مي دهد با يكديگر زندگي و رابطه داشته باشند كه مظهر بارز آن حق تمتع جنسي است.
در تعريف اصطلاحي ازدواج آمده است: قراري است مبتني بر قانون، شرع، عرف، گفتار يا آئين خاص بين يك زن با يك مرد، براي ايجاد رابطة جنسي و معمولاً اساس خانوادة فرزندزايي را تشكيل مي دهد (شايان مهر، 1377، ص59). در تعريف ديگري آمده است: ازدواج سبب دوام و پايداري نسل است و بقاي بشر به آن وصل است. اين قانون نظام آفرينش است و بر كل هستي حاكم مي باشد (عليگودرزي و ملك محمودي، بي تا، ص22).
بايد توجه داشت علاوه بركاركرد توليدمثل و فرزندزايي، در ازدواج هدف والاتري نهفته است و آن تكامل نقائص وجودي هريك از زوجين است. ازاين رو، تعريف ازدواج چنين مي شود: ازدواج قراردادي رسمي براي پذيرش يك تعهد متقابل، براي زندگي خانوادگي است كه آدمي در ساية آن در خط سير معين و شناخته شده اي قرار گرفته و با آن كامل مي شود. نكاح را با توجه به كتب اديان الهي، مي توان از زمان خلقت انسان مشاهده كرد. خداوند از زماني كه انسان را خلق كرد، آنها را جفت آفريد و از تزويج آ نها نسل انسان باقي ماند. با اين حال، بشر در طول تاريخ در مواجه با پديدة ازدواج يا راه افراط را پيموده و يا به تفريط كشيده شده است. گروهي بدون توجه به كاركردهاي مثبت ازدواج، به سركوب آن پرداخته و معتقدند: روابط جنسي در هر صورتي منافي كمال انساني است. بودائيان، راهبان و پدران كليسا و… از اين دسته اند. گروهي ديگر عقده هاي روحي بشر را ناشي از سركوب تمايلات جنسي دانسته و تنها راه سلامت رواني را بازگذاشتن راه ارضاي بي قيد و شرط غريزه جنسي دانسته اند. درحالي كه تشكيل خانواده به عنوان راه ميانه اي هم به نياز فطري و غريزة جنسي جواب مثبت مي دهد و هم با هدايت آن در بستري قانوني و ضابطه مند، آن را مهار كرده و از اين طريق از طغيان آن، كه مانع اصلي شكوفايي استعدادهاي فطري انسان است، جلوگيري مي كند (فرويد، 1939م، ص73). در اين باره آمده است:
ازدواج كه نهادي به قدرت بشريت است نمونة خوبي از تعارض بين انديشه ها و ما بين انديشه ها است. مذهب ناب، تجرد را از بيرون خود طلب مي كند و ماترياليسم اصالتاً آزادي جنسي كامل را اجازه مي دهد. هر دو آموزش فوق وقتي با مسائل اجرائي مواجه مي شوند، به سوي نهاد خانواده كه راه حل ميانه اي است روي مي آورند (بگويچ، 1374، ص299).

ازدواج و تشكيل خانواده

1-1-1.الف. در اسلام

در اسلام نكاح قراردادي اجتماعي است كه مجموعه اي از حقوق و تكاليف متقابل را بين زوجين ايجاد مي كند و مؤيد به تأييد الهي است. چنان كه قرآن كريم مي فرمايد: وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا وَ كاَنَ رَبُّكَ قَدِيرًا (فرقان: 54)؛ و اوست كسى كه از آب، بشرى آفريد و او را [داراى خويشاوندىِ‏] نَسَبى و دامادى قرار داد، و پروردگار تو همواره تواناست. اهميت ازدواج در اسلام تا جايي است كه از آن به عنوان ميثاق غليظ تعبير كرده است: وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضىَ‏ بَعْضُكُمْ إِلىَ‏ بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنكُم مِّيثَاقًا غَلِيظًا (نساء: 21)؛ و چگونه آن [مهر] را مى‏ستانيد با آنكه از يكديگر كام گرفته‏ايد، و آنان از شما پيمانى استوار گرفته‏اند؟
علاوه بر اين در آيات متعددي از قرآن كريم به صراحت بر ضرورت تشكيل خانواده تأكيد نموده و صميمانه ترين ارتباط هاي بشري را ارتباط زن و مرد دانسته و مي فرمايد: وَ مِنْ ءَايَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكمُ مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاَيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (روم: 21)؛ و از نشانه‏هاى او اينكه از [نوع‏] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدان ها آرام گيريد، و ميانتان دوستى و رحمت نهاد. آرى، در اين [نعمت‏] براى مردمى كه مى‏انديشند قطعاً نشانه‏هايى است.
بنابراين، با توجه به آموزه هاي ديني، گرايش به اختيار نمودن همسر در انسان، امري فطري و طبيعي است كه از آغاز خلقت انسان با آفرينش آدم و حوا شكل گرفت و اين سنت حسنه، در ميان فرزندان آدم عليه السلام جاري شده و ائمه اطهار عليهم السلام نيز پيوسته اهميت آن را گوشزد نموده اند.
در شريعت الهي، تشكيل خانواده بدون خواستگاري رسميت و مقبوليت نيافته و ندارد. همان گونه كه در ازدواج آدم و حوا نيز به اين مسئله توجه شده است. امام صادق عليه السلام نقل مي كنند: در ازدواج حضرت آدم و حوا، خداوند به آدم فرمود: او را از من خواستگاري كن؛ زيرا او كنيز من است و آدم عرض كرد: پروردگارا من او را از تو خواستگاري مي كنم (صدوق، 1405، ج3، ص239).
در اصطلاح فقهي از خواستگاري به خِطبه تعبير مي شود و به معناي درخواست مرد از زن براي ازدواج است. در اسلام، عمل خواستگاري پيش از مراسم عقد و اجراي صيغه نكاح صورت مي گيرد كه با تعامل زوجين صورت مي گيرد. حق ازدواج در اسلام با خواست و تراضي طرفين و آزادي كامل زن و مرد صورت مي گيرد كه به دنبال آن حقوق و وظايفي براي طرفين و فرزنداني كه از آنها پديد مي آيند ايجاد مي شود. چنان كه پيامبر اكرم صل الله عليه و آله هنگام خواستگاري اميرالمؤمنين علي عليه السلام از حضرت فاطمهƒ نظر آن حضرت را در انتخاب همسر جويا شده و به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: تا كنون چند نفر به خواستگاري زهراƒ آمده اند و من شخصاً با وي در ميان گذاشته ام و او چهره اش را به علامت نارضايتي برمي گرداند. اكنون او با سكوتش رضايت خود را نشان داد (مطهري، 1359، ص67).
اين امر بيانگر آزادي زن و احترام گذاشتن به رأي وي در انتخاب همسر در اسلام است. از نظر اسلام، سن مناسب ازدواج زماني است كه پسر و دختر احساس كنند، ازدواج برايشان ضروري است وگرنه به گناه مي افتند. طبق شريعت اسلام، لازم است حداقل دو شاهد در زمان عقد نكاح حضور داشته باشند؛ شوهر هديه اي مرسوم به مهر، به نشانه مودت و براي تكميل عقد ازدواج به عروس بدهد. اين هديه در انحصار زن و حق او بوده و طبق آيه قرآن به مثابه عطيه اي از جانب خداوند است كه شوهر به زن مي دهد: وَ ءَاتُواْ النِّسَاءَ صَدُقَاتهِنَّ نحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شىءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَكلُوهُ هَنِيًا مَّرِيًا (نساء: 4)؛ و مَهرِ زنان را به عنوان هديه‏اى از روى طيب خاطر به ايشان بدهيد و اگر به ميل خودشان چيزى از آن را به شما واگذاشتند، آن را حلال و گوارا بخوريد.
ازآنجاكه نكاح قراردادي اجتماعي است، هريك از زوجين حقوق شخصي خود را حفظ مي كنند، زن با حفظ حقوق خود به عنوان يك شخص مستقل و نه ملحقه شوهر خود تلقي مي گردد. بنابراين، مثلاً زن حتي پس از ازدواج از حق كامل مالكيت و فروش اموال و استفاده از درآمد خود برخوردار است. زن پس از ازدواج، نام خانوادگي خود را حفظ كرده و نام خانوادگي شوهر را اختيار نمي كند (مطهري، 1359، ص418).
در اسلام ازدواج ميان دو فردي واقع مي شود كه تلقي يكساني از زندگي و اخلاق داشته و به عنوان خليفه خدا در اين تلاش مشترك براي تحقق سرنوشت خود مشاركت جويند. بنابراين، در اسلام معمولاً مسلمان مجاز به ازدواج با غير مسلمان نيست. تنها در موارد خاصي و به صورت استثنا مرد مسلمان مي تواند با زن يهودي يا مسيحي ازدواج كند، بر اين اساس كه مسيحيان و يهوديان به كُتُب مُنزَل معتقدند و بنابراين، تا حدودي تلقي مشتركي از زندگي دارند. درحالي كه زن مسلمان مجاز به ازدواج با مرد مسيحي يا يهودي نيست، مگر اينكه مرد اسلام را بپذيرد؛ زيرا در اينجا دغدغه شارع آن است كه ممكن است زن از حقوق و امتيازاتي كه اسلام براي زنان قائل است، برخوردار نگردد.
1-1-2.ب. يهود

تورات حاوي رهنمودهاي اندكي در مورد آداب و رسوم ازدواج است و موضوعاتي نظير همسريابي، نحوه برگزاري مراسم ازدواج و روابط زناشويي در تلمود توضيح داده شده است. از منظر تورات، ازدواج عملي است كه با آن، زن و مرد براي يكديگر تقديس مي شوند تا مقدس ترين اهداف زندگي را به كمك يكديگر دنبال نمايند.
در تعريف ازدواج در قاموس كتاب مقدس آمده است: ازدواج اتحاد مردي است با زن خود، از براي خوبي و سعادت طرفين و بقاء و افزايش نوع و جز به علت زنا افتراقي در ميان اين دو پديد نشود (مسترهاكس، 1377، ص605). در آيين يهود، ازدواج و تشكيل خانواده از احكام مسلم ديني آنان محسوب مي شود: زن گرفتن و تشكيل خانواده يكي از احكام دين و اولين فريضه از 613 فرامين شريعتي يهوديان بود (ويل دورانت، 1343، ج12، ص26). رضايت طرفين و استقلال رأي در امر ازدواج، از مسائل مورد توجه دين يهود است: هيچ وصلتي بدون رضايت دو طرف كاملاً قانوني محسوب نمي شد. هنگامي كه دختر به سن بلوغ مي رسيد در صورت تمايل مي توانست عقد ازدواج را لغو كند (همان، ص63ـ64). در يهود سن ازدواج دختر دوازده و نيم سالگي و پسر سيزده سالگي است. در نسل هاي پيشين، سن كمتر ترجيح داشته است، اما سن معمول براي ازدواج هجده و حداكثر بيست سال بوده است كه نبايد از اين فراتر رود (كهن، 1382، ص183). در يهود اعتقاد عمومي بر اين است كه نه تنها عقد ازدواج زن و مرد در آسمان ها بسته مي شود، بلكه پيش از تولد طفل مشخص مي شود، چه كسي همسر وي خواهد بود: چه روز پيش از بسته شدن نطفه طفل، يك بِت قول (منادي آسماني) اعلام مي دارد؛ اين پسر با فلان دختر ازدواج خواهد كرد يا دختر همسر فلان پسر خواهد شد (همان، ص181).
آيين ازدواج در يهود دو مرحله است كه ابتدا از هم مجزا بوده و با گذشت زمان به يك مرحله مبدَل شده است؛ مرحله نخست، اِروسين يا قيدوشن (Ghiddushin) نام دارد كه عبارت است از: پيمان زن و مرد با يكديگر در آغاز ازدواج. مرحله دوم، چوپا(Chupah) يا قُبَه (Canopy) است كه درواقع نماد ورود عروس به خانه داماد است. اجراي سنتي مراسم ازدواج در زير يك سايبان (چوپا)، تأكيدي است بر اين امر كه ازدواج بيشتر ايجاد يك خانه و كاشانه است تا برقراري يك رابطه.
پيش از مراسم ازدواج، سندي تحت عنوان كتوبه(Ketubbah) حاوي وظايف مرد در امر ازدواج و نفقه اي كه مرد در صورت طلاق بايد به زن بپردازد، تنظيم مي شود. ازدواج زن و مرد يهودي بدون تنظيم اين سند غيرمجاز است و در صورت گم شدن، بايد سند جديدي تنظيم گردد (آنترمن، 1385، ص229). به اين ترتيب، زن تعهد مي كند براي هميشه به شوهر خود تعلق داشته باشد و قوانين طهارت خانواده و ساير موازين شرع را رعايت كند. شوهر هم تعهد مي كند تا نسبت به همسر خود وفادار بوده، افزون بر داشتن رفتاري مناسب، در برآورده ساختن نيازهاي وي از نظر پوشاك، غذا، روابط زناشويي، درمان و… كوتاهي نكند.
معيار هاي انتخاب همسر در اسلام و يهود

1-1-3.الف. اسلام

در شريعت اسلام معيار هاي مهم و اساسي كه هر كدام در شكل گيري و پايه ريزي يك زندگي موفق نقشي اساسي خواهد داشت، براي انتخاب صحيح همسر، به صورت جدّي و با نگرشي عميق و به دور از جاذبه هاي سطحي مورد توجه قرار گرفته است. اين معيار ها عبارتند از:
1-1-3-1.1. ايمان

ايمان و تقيد به ضوابط شريعت، از مهم ترين ملاك هاي مورد سفارش اسلام در موضوع انتخاب همسر است. پايبندي به ارزش هاي اسلامي، يكي از عوامل مهم خوشبختي در زندگي زناشويي است؛ زيرا ايمان به عنوان يك عامل دروني، افراد را از ارتكاب به اعمال خلافِ انساني باز مي دارد. افزون بر اين، زن و مرد با ايمان از هر جهت براي تربيت فرزندان صالح، شايسته‏ترند. قرآن كريم در اهميت اين مسئله مي فرمايد: وَ لَا تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتىَ‏ يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لَا تُنكِحُواْ الْمُشْرِكِينَ حَتىَ‏ يُؤْمِنُواْ وَ لَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُوْلَئكَ يَدْعُونَ إِلىَ النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُواْ إِلىَ الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَينُ ءَايَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُون (بقره: 221)؛ و با زنانِ مشرك ازدواج مكنيد، تا ايمان بياورند. قطعاً كنيزِ باايمان بهتر از زنِ مشرك است، هرچند [زيبايى‏] او شما را به شگفت آوَرَد. و به مردانِ مشرك زن مدهيد تا ايمان بياورند. قطعاً برده باايمان بهتر از مردِ آزاد مشرك است، هرچند شما را به شگفت آوَرَد. آنان [شما را] به سوى آتش فرا مى‏خوانند، و خدا به فرمان خود، [شما را] به سوى بهشت و آمرزش مى‏خواند، و آيات خود را براى مردم روشن مى‏گرداند، باشد كه متذكر شوند.
امام صادق عليه السلام نيز در اين باره مي فرمايند: هر گاه كسي زني را براي حسن جمال يا از براي مال بخواهد، از هر دو محروم بماند و اگر براي دين داري و صلاح او را بخواهد، حق تعالي مال و جمال را روزي او مي كند (حرعاملي، 1367، ج14، ص30).
در فرهنگ اسلامي، انتخاب همسر صرفاً با انگيزه هاي اقتصادي و اجتماعي امري مذموم شمرده شده و بي شك چنين ازدواجي خطرآفرين مي باشد؛ زيرا تضميني براي دوام آن وجود نخواهد داشت.
1-1-3-2.2. كفويت

يكي از مهم‏ترين عوامل ازدواج موفق، هم‏شأن بودن زن و مرد است. اسلام بر اين امر تأكيد نموده و با واژه كفو از آن ياد كرده است. كفويت در ابعاد گوناگون اعتقادي، اجتماعي، اقتصادي و… مطرح است كه اسلام بيشتر بر مسئله ايمان و اعتقاد تأكيد دارد. خداوند در قرآن كريم با تصريح بر موضوع كفويت مي فرمايد: الخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَ الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُوْلَئكَ مُبرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ (نور: 26)؛ زنان پليد براى مردان پليدند، و مردان پليد براى زنان پليد. و زنان پاك براى مردان پاكند، و مردان پاك براى زنان پاك. اينان از آنچه درباره ايشان مى‏گويند بركنارند، براى آنان آمرزش و روزىِ نيكو خواهد بود.
در سخنان معصومان عليهم السلام كفويت، شامل دو چيز دانسته شده است: يكي عفت ناشي از ايمان و اعتقاد و ديگري تأمين امكانات زندگي. چنان كه امام صادق عليه السلام مي فرمايند: الكفو أن يكون عَفيفَاً وَ عِندَه يسار (كليني، 1367، ج3، ص18، ابواب مقدمات نكاح، ح4)؛ كفو (هم رديف در ازدواج) كسي است كه عفيف باشد و مالي هم داشته باشد.
اسلام، همساني نژادي زوجين در ازدواج را ضروري نمي داند؛ زيرا اولاً، اسلام به نژاد به مثابه عاملي براي شناسايي افراد نگاه مي كند، نه امتياز و برتري اقوام بر يكديگر: يَأَيها النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكمُ مِّن ذَكَرٍ وَ أُنثىَ‏ وَ جَعَلْنَاكم شُعُوبًا وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَكْرَمَكمُ‏ عِندَاللَّهِ أَتْقَئكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِير (حجرات: 13)؛ اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم، و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بى‏ترديد، خداوند داناى آگاه است. ثانياً، ازدواج اولياي الهي با افرادي از نژادهاي ديگر همچون ازدواج امام حسين عليه السلام با شهربانو دختر يزدگرد (طبرسي، 1403ق، ج 3، ص 3788)، دليل روايي چنين پيوندهايي است .
علاوه بر اين، در اسلام همساني طبقه اجتماعي زوجين از معيار هاي اصلي ازدواج به شمار نمي رود؛ زيرا از يك سو، خداوند در قرآن تقوا را ملاك كرامت افراد در نزد خود مي داند (حجرات: 13)، از سوي ديگر، ازدواج هاي اولياي دين با وجود رفعت علمي و معنوي با كنيزاني كه از نازل ترين موقعيت اجتماعي برخوردار بودند (طبرسي، 1403ق، ج3، ص388). اينها بيانگر اين است كه از منظر اسلام همساني طبقه اجتماعي، عامل بسيار موثري در موقعيت ازدواج به شمار نمي رود.
1-1-3-3.3. شرافت و اصالت خانوادگي

خانواده، نخستين محيط اجتماعي است كه كودك را تحت سرپرستي و حضانت قرار مي‏دهد. ازاين‏رو، بيش از ساير محيط ها، در رشد و تكامل وي تأثير دارد و پيش از آنكه از اوضاع اجتماعي خارج متأثر گردد، تحت تأثير خانواده قرار مي‏گيرد. ازاين رو، اصالت و شرافت خانوادگي زن و مرد، از اساسي‏ترين ملاك هاي ازدواج، به ويژه در جوامع اسلامي است.
با توجه به اينكه خصوصيات اخلاقي و زمينه‏هاي اعتقادي والدين در نسل آينده مؤثر بوده و خانواده شايسته و سالم، بستر بسيار مناسبي براي پرورش فرزندان صالح است، اسلام به انتخاب همسري عفيف و پاك، كه در خانواده‏اي پاك پرورش يافته توصيه مي كند. چنان كه پيامبراكرم صل الله عليه و آله مي‏فرمايد: تَزَوَّجوا في الحِجرِ الصّالح فَانَّ العرِقَ دَسّاسٌ (محمدي ري شهري، 1351، ص،197، ح7909)؛ با خانواده خوب و شايسته وصلت كنيد؛ زيرا خون اثر دارد.
همچنين در اهميت اين موضوع مي‏فرمايد: تَخَيَّروا لِنُطَفِكُم فإنَّ النّساءَ يَلِدْنَ أشباهَ إِخْوانِهِنَّ و أخْواتِهِنَّ؛ براي نطفه‏هاي خود گزينش كنيد؛ زيرا، زنان بچه‏هايي همانند برادران و خواهران خود به دنيا مي‏آورند (همان، ص103).
1-1-4.ب. يهود

با توجه به اهميت تشكيل خانواده در يهود، توصيه شده شخص در انتخاب همسر تأمل نموده و از عجله بپرهيزد. علاوه بر اين، گفته شده است: ازدواجي كه از روي بي احتياطي صورت بگيرد و مردي كه استطاعت ندارد مخارج زوجه خود را تأمين كند و وسايل آسايش او را فراهم آورد، اگر زن بگيرد چنين ازدواجي قبيح شمرده شده است (كهن، 1382، ص180).
1-1-4-1.1. ايمان

تقيد و پايبندي به اصول اعتقادي، يكي از مهم ترين معيار هاي انتخاب همسر در يهود به شمار مي رود. توجه به اينكه عالي ترين آرمان يك يهودي، خداترس بودن فرزندانش و متبحر شدن آنها در دانش تورات است، همچنين مخالفت شديد يهوديان سنتي با ازدواج يهودي با غير يهودي، با اين تفكر كه يك همسر غيريهودي، هرچند از هر لحاظ مناسب باشد نمي تواند به يك فرزند يهودي كمك كند تا نقش خود را كه زنده نگه داشتن ميراث يهوديت است ايفا كند، حاكي از اين است كه توجه به اصل ايمان از مهم ترين معيار هاي همسرگزيني در يهود مي باشد. علاوه بر اين، مذمت ازدواج با زني به خاطر ثروت وي، بيانگر اين مطلب است. كسي كه به خاطر ثروت يك زن با او ازدواج كند، داراي فرزنداني ناشايست و ناخلف خواهد شد (همان، ص180).
1-1-4-2.2. كفويت

يكي از اولين و مهم ترين شرايط ازدواج، همساني زن و مرد در برخي مسائل است. كفويت زن و مرد در ازدواج شامل حوزه هاي گوناگوني همچون مسائل اعتقادي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و… مي شود كه درجه برتري و اولويت هريك از آنها متفاوت بوده و برخي از اهميت بسزايي نسبت به ديگري برخوردار هستند. با وجود اينكه كفويت زن و مرد در ايمان از مهم ترين مظاهر كفويت در يهود به شمار مي رود، هم ساني نژادي نيز در ازدواج ضروري است.
در اهميت هم ساني نژادي كتاب مقدس آمده است: حضرت ابراهيم عليه السلام به ناظر خود كه رئيس نوكرانش بود گفت: دستت را زير ران من بگذار و به خداوند خداي آسمان و زمين قسم بخور كه نگذاري پسرم با يكي از دختران كنعاني ازدواج كند. به زادگاهم نزد خويشانم برو و در آنجا براي اسحاق همسري انتخاب كن (سفر پيدايش، 24: 2ـ3).
توجه به طبقه اجتماعي همسر نيز از توصيه هاي دين يهود هنگام ازدواج است: يك درجه پايين بيا و آن وقت زن بگير (مقام همسرت از مقام خودت پايين تر باشد.)؛ زيرا كه ازدواج با زني كه مقام اجتماعي بالاتري دارد، سبب خواهد شد كه زن و بستگانش با نظر تحقير به شوهر بنگرند (كهن، 1382، ص182).
1-1-4-3.3. شرافت و اصالت خانوادگي

توجه به اصالت خانوادگي و عفت و پاكي زوجين، از ديگر معيار هاي انتخاب همسر در دين يهود است كه كتاب مقدس بر اهميت آن تأكيد نموده است. در خواستگاري شكيم بن حمور از دينه دختر يعقوب عليه السلام توجه به اصالت خانوادگي در امر ازدواج به خوبي مشهود است. برادران دينه با ازدواج وي با حموربن شكيم مخالفت ورزيدند؛ زيرا شكيم، دينه را بي عصمت ساخته بود و شايستگي و اصالت خانوادگي را در او نمي ديدند. كتاب مقدس در اين باره نقل مي كند: برادران دينه به خاطر اينكه شكيم خواهرشان را رسوا كرده بود به نيرنگ به شكيم و پدرش گفتند: ما نمي توانيم خواهر خود را به يك ختنه نشده بدهيم اين مايه رسوايي ما خواهد شد (سفر پيدايش، 34: 13ـ14).
علاوه بر اين اسحاق عليه السلام هنگام انتخاب همسر در توصيف رفقه، كه وي را براي همسري انتخاب كرده بود، مي گويد: آن دختر بسيار نيكومنظر و باكره بود و مردي او را نشناخته بود (همان، 24: 16).
مطالب فوق بيانگر توجه به پاكدامني و اصالت خانوادگي به عنوان مهم ترين معيار هاي همسرگزيني در دين يهود است.
1-1-4-4.4. زيبايي و حسن جمال

يكي از معيار هاي اصلي انتخاب همسر در يهود نيكويي جمال است كه شواهد و قرائن آن در اسفار خمسه و صحيفه هاي كتب انبياء، موجود در كتاب مقدس يافت مي شود. در سفر پيدايش حضرت اسحاق عليه السلام درباره انتخاب رفقه دختر بتوئيل از زيبايي وي به عنوان شاخصه برجسته او ياد مي كند. آن دختر بسيار نيكومنظر و باكره بود و مردي او را نشناخته بود (همان، 34: 16).
چنان كه مشاهده مي شود، در اين سخن علاوه بر اشاره به حسن جمال بر باكره بودن و عدم شناخت رفقه توسط مردان تأكيد شده كه اين حاكي از توجه بزرگان ديني به ارزش هاي اخلاقي در انتخاب همسر است. همچنين درباره انتخاب همسر توسط يعقوب عليه السلام كتاب مقدس نقل مي كند: لابان را دو دختر بود كه نام بزرگتر ليه و اسم كوچكتر راحيل بود چشمان ليه ضعيف بود، اما راحيل خوب صورت و خوش منظر بود و يعقوب عاشق راحيل بود و گفت: براي دختر كوچكت راحيل هفت سال تو را خدمت مي كنم (همان، 29: 16ـ177).
جايگاه و اهميت خانواده در اسلام و يهود

خانواده يكي از نظام هاي اوليه جوامع بشري است كه با وجود تحولات فراوان در اهداف و كاركردهاي خود ثابت مانده و مناسب ترين نظام براي تأمين نيازهاي مادي و رواني بشر است كه امنيت و آرامش رواني اعضا، برآورده كردن نيازهاي عاطفي افراد، پرورش نسل جديد و اجتماعي كردن فرزندان را فراهم مي نمايد. اسلام و يهود به حيات خانواده و بقاي آن توجه و همواره پيروان خود را بر تشكيل آن سفارش نموده اند كه به تببين اين مهم در اديان مذكور مي پردازيم.
1-1-5.الف. اسلام

نگرش اسلام به خانواده، برخلاف نگاه تك بعدي برخي از مكاتب و ديدگاه هاى غيراسلامى، بسيار عميق و همه جانبه است. نحله هاى غير دينى، خانواده را از زاويه خاصى مورد توجه قرار مى دهند، غافل از اينكه بايد به جوانب گوناگون خانواده، به عنوان يكى از بنيادى ترين نهادهاى اجتماعى كه در تمامى عرصه هاى زندگى بشر حضور دارد، توجه شود. از نظر اسلام، ازدواج عامل تكامل انسان است و در سايه چنين امري، هريك از زن و مرد به استقلال رسيده و به جايگاه واقعي خود دست مي يابند و زمينه براي پيدايش ارزش هايي چون دستيابي به وحدت، ارزش يافتن زندگي، ارزش يافتن عبادات و…، كه تاكنون مطرح نبوده است، فراهم مي شود.
جايگاه و اهميت خانواده در قرآن كريم

قرآن كريم از خانواده تحت عناوين مختلفي ياد مي كند كه عبارتند از:
1. آيه اي از از آيات خدا: خانواده (زن و شوهر) در قرآن به عنوان نشانه اي از نشانه هاي خداوند و مايه آرامش روحي شمرده شده است: وَ مِنْ ءَايَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكمُ مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاَيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون (روم: 21)؛ و از نشانه‏هاى او اينكه از [نوع‏] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان دوستى و رحمت نهاد. آرى، در اين [نعمت‏] براى مردمى كه مى‏انديشند قطعاً نشانه‏هايى است.

2. پيوند محكم: براساس ديدگاه اسلامي، آفرينش زن و مرد از يك خميرمايه است و در بين آنها همبستگي و پيوندي وجود دارد كه در سايه ازدواج اين همبستگي به صورت ميثاقي غليظ (پيمان محكم) در مي آيد: وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضىَ‏ بَعْضُكُمْ إِلىَ‏ بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنكُم مِّيثَاقًا غَلِيظًا (نساء: 21)؛ و چگونه آن [مهر] را مى‏ستانيد با آنكه از يكديگر كام گرفته‏ايد، و آنان از شما پيمانى استوار گرفته‏اند؟

4. نجات از فقر و برخورداري از فضل خداوند: برخي افراد از ترس فقر، تن به ازدواج نمي دهند و گمان مي كنند فقر و ناداري موجب ناكامي آنها در زندگي مي شود. درحالي كه خداوند در قرآن مي فرمايد: ازدواج كنيد و اگر فقير باشيد، خداوند شما را از فضل خود بي نياز مي سازد: وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ (نور: 32)؛ بى‏همسران خود، و غلامان و كنيزان درست كارتان را همسر دهيد. اگر تنگ دستند، خداوند آنان را از فضل خويش بى‏نياز خواهد كرد، و خدا گشايشگر داناست (نور:32).

5. لباس يكديگر: در سورة بقره از زن و مرد به عنوان لباس يكديگر ياد شده است: أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلىَ‏ نِسَائكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ… (بقره: 187)؛ در شب هاى روزه، همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گرديده است. آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستيد.

علّامه طباطبائي، اين آيه را استعاره اي لطيف دانسته، مي فرمايد:
ظاهر كلمه لباس همان معناى معروفش مى‏باشد، يعنى جامه‏اى كه بدن آدمى را مى‏پوشاند و اين دو جمله از قبيل استعاره است، براى اينكه هريك از زن و شوهر طرف ديگر خود را از رفتن به دنبال فسق و فجور و اشاعه دادن آن در بين افراد جلوگيرى مى‏كند، پس در حقيقت مرد لباس و ساتر زن است، و زن ساتر مرد است (طباطبائي، 1417ق، ج‏2، ص65).
6. عامل تكثير نسل: يكي از مهم ترين كاركرد هاي خانواده، ايجاد و گسترش نسل است. قرآن كريم در اين باره فرموده است: فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَكمُ مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَ مِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شىَ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِير (شوري: 11)؛ پديدآورنده آسمان ها و زمين است. از خودتان براى شما جفت هايى قرار داد، و از دام ها [نيز] نر و ماده [قرار داد]. بدين وسيله شما را بسيار مى‏گرداند. چيزى مانند او نيست و اوست شنواى بينا.

7. دژي در مقابل زندگي سراسر فسق و فجور: … فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ ءَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ محْصَنَاتٍ غَيرْ مُسَافِحَاتٍ وَ لَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ (نساء: 25)؛… پس آنان را با اجازه خانواده‏شان به همسرىِ [خود] درآوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه‏] پاكدامن باشند نه زناكار، و دوست‏گيران پنهانى نباشند.

8 . سنت پيامبران الهي: خداوند متعال تشكيل خانواده را از سنت پيامبران آسماني دانسته و فرموده است: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَ وَ جَعَلْنَا لهَمْ أَزْوَاجًا وَ ذُرِّيَّةً (رعد: 38)؛ و قطعاً پيش از تو [نيز] رسولانى فرستاديم، و براى آنان زنان و فرزندانى قرار داديم. و هيچ پيامبرى را نرسد كه جز به اذن خدا معجزه‏اى بياورد. براى هر زمانى كتابى است.

جايگاه و اهميت خانواده در روايات

پيشوايان ديني ضمن بزرگداشت مقام خانواده و تأكيد بر تشكيل آن، در سخنان خود در اهميت اين بناي مقدس از تعابير گوناگوني استفاده كرده اند كه عبارتند از:
1. محبوب ترين بنا نزد خداوند: پيامبراكرم صل الله عليه و آله فرموده است: هيچ بنايى در اسلام نزد خداوند دوست داشتنى تر و عزيزتر از ازدواج نيست (نورى، 1408ق، ج2، ص531).

2. محبوب خداوند: پيامبر اكرم صل الله عليه و آله مي فرمايد: خداوند خانه اى را كه در آن عروسي است دوست مى دارد، و خانه اى را كه در آن طلاق صورت مي گيرد، دشمن مي دارد (كلينى، 1403، ج 6، ص 54).

3. بالاترين نعمت پس از اسلام: هيچ فايده اي پس از نعمت اسلام برتر و مفيدتر از اين براي مرد مسلمان نيست كه او همسري داشته باشد كه هر وقت به او نگاه كند مسرور و شاداب گردد و هنگامي كه به او دستور بدهد اطاعت نمايد، و هر وقتي كه از نزدش برود حافظ جان خود و مال همسرش باشد (حر عاملى،1367، ج 3، ص389).

4. كامل كننده دين: رسول خدا صل الله عليه و آله فرموده اند: هر كس ازدواج كند نيمي از دينش را باز يافته است نسبت به نيم ديگر تقواي الهي را رعايت كند (مجلسي، 1404ق، ج 103، ص 219).

5. گشاينده درهاي رحمت الهي: پيامبر اكرم صل الله عليه و آله فرمودند: درهاي رحمت الهي در چهار مورد گشوده مي شود، هنگام آمدن باران، آن گاه كه فرزند به صورت پدر و مادر خود نگاه كند، بازگشايي درب خانه خدا و هنگام ازدواج (همان، ج۱۰۰، ص۲۲۱).

6. عامل ارزش يافتن عبادات: نظام خانواده از چنان جايگاهي در اسلام برخوردار است كه حتي بر ارزش عبادت و بندگي تأثير مي گذارد. در اين زمينه وارد شده است: دو ركعت نماز كسي كه تشكيل خانواده داده برتر از عبادت فرد مجردي است كه شب و روز نماز بخواند. چنانكه امام صادق عليه السلام فرموده است: الرِكعتانِ يصَلّيهما رَجُلٌ مُتَزَوِّج افضل مِن رَجُلٍ اعزَب يقوم ليله وَ يصوم نهاره (كليني، 1367، ج 5، ص 329).

1-1-6.ب. يهود

براساس آموزه هاي يهودي، تشكيل خانواده و ازدواج يك فريضة ديني مهم محسوب مي شود، تا جايي كه در اهميت فريضه ازدواج در يهود گفته شده: انسان مجاز است يك سِفر تورات را بفروشد و با پول آن هزينة ازدواج خود را فراهم سازد، همان طوري كه انسان مجاز است براي تحصيل تورات (علم و دانش) نيز به فروش تورات مبادرت كند (كهن، 1382، ص 180).
در دين يهود بر تسريع در ازدواج بسيار تأكيد شده است؛ زيرا عقيده بر اين است كه ذات قدوس تا سن بيست سالگي انسان انتظار ازدواج او را مي كشد تا سن بيست سالگي انسان، ذات قدوس متبارك انتظار مي كشد كه او ازدواج كند. وقتي كه سن او از بيست گذشت و ازدواج نكرد، خداوند او را نفرين مي كند و مي گويد: استخوان هايش باد كند (همان).
همچنين ازدواج مردي كه استطاعت ندارد، مخارج همسر خود و وسيله آسايش او را تأمين كند، مذموم شمرده شده است.
اهميت ازدواج و تشكيل خانواده را در آيات زير از كتاب مقدس مي توان مشاهده نمود:
آيا در اينجا كسي هست كه به تازگي خانه اي ساخته، ولي هنوز از آن استفاده نكرده باشد اگر هست به خانه برگردد چون ممكن است در اين جنگ كشته شود و كس ديگري از آن استفاده كند (سفرتثنيه، 20 :5) آيا كسي هست به تازگي تاكستاني غرس كرده ولي هنوز ميوه اي از آن نخورده باشد اگر هست به خانه بازگردد، چون ممكن است در اين جنگ كشته شود و كس ديگري از ميوه آن بخورد (همان، 20 :6). آيا كسي به تازگي دختري را نامزد كرده است، اگر هست به خانه خود باز گردد و با همسرش ازدواج كند؛ چون ممكن است در اين جنگ كشته شود و شخص ديگري زن او را به همسري بگيرد (همان، 20 :7).

شخص نخست بايد خانه اي براي خود بسازد، سپس تاكستاني غرس كند و آن گاه زن بگيرد (كهن، 1382، ص 180).

خانواده در يهوديت، كانون فعاليت هاي ديني به شمار مي رود. ازاين رو، نه تنها به عنوان بخش اساسي حيات اجتماعي، بلكه به عنوان محيط مقدماتي براي ظهور مناسك ديني مطرح است و تمام جشن ها بر محور آن شكل مي گيرد. به عنوان نمونه، عيد شبات بر محور وعده هاي غذايي خانواده است.

جايگاه خانواده در دين يهود، بسيار حائز اهميت است و تحت عناوين مختلف از آن ياد شده است كه عبارتند از:

1. از نخستين فرامين الهي به آدم ابوالبشر: در كتاب مقدس ازدواج نخستين فرماني است كه خداوند به آدم ابوالبشر داده است و زمينه ساز كمال انسان مي شود: او انسان را زن و مرد خلق كرد و ايشان را بركت داده فرمود: بارور و زياد شويد، زمين را پر سازيد بر آن تسلط يابيد بر ماهيان دريا و پرندگان آسمان و همه حيوانات فرمانروايي كنيد (سفر پيدايش،1: 28).

2. كامل كنندة انسان: در يهوديت، ازدواج به معناي كامل شدن و اوج رشد انساني است. بر پايه تعاليم يهود، زن و مرد بدون همسر انسان هايي كامل نيستند و با ازدواج و پيوند زناشويي، از شكل ناقص به وجودي كامل تبديل مي شوند: او انسان را مرد و زن فرموده، آنها را بركت داد و از همان آغاز خلقت نامشان را آدم نهاد (سفر پيدايش، 5 :2).

3. همسر انسان خانه انسان: خانه انسان زوجه اوست و ربي يوسه گفته است: هرگز زوجه ام را زنم نناميده ام، بلكه همواره او را خانه ام خوانده ام (كهن، 1382، ص 180).

4. اتحاد و يكي شدن زن و مرد: در يهوديت اعتقاد بر اين است كه زن و مرد با ازدواج پدر و مادر خود را ترك مي كنند و با پيوند با همسر خود اتحاد يافته گويا يك وجود مستقل مي شوند: بنابراين مرد، پدر و مادر را ترك كرده و به همسرش مي پيوندد تا يك وجود باشند (پيدايش، 2: 24).

اهداف ازدوا ج از ديدگاه اسلام و يهود

1-1-7.الف. اسلام

در اسلام افزون بر اينكه ازدواج به خودي خود مي تواند هدف قرار بگيرد ‍‍ و به تعبيري مطلوبيت ذاتي دارد، امري است كه براي رسيدن به اهدافي خاص مورد توجه قرار گرفته است. برخي از آنها عبارتند از:

1. تشكيل خانواده: يكي از اساسي ترين اهداف ازدواج، تشكيل خانواده است. اين هدف، بيانگر اين است كه تمام علل و انگيزه هاي ازدواج مانند پاسخ به نيازهاي روحي رواني، حفظ نوع بشر و توليد نسل سالم و پاك و… بايد در چارچوبي تعريف شده و در قالب كانوني به نام خانواده تأمين شود. خانواده كانون محبت، عاطفه است كه با ازدواج پي ريزي مي شود. ازدواجي كه به تشكيل اين كانون مهر و محبت منتهي نشود، شايد از ديدگاه عرفي و حقوقي يك ازدواج صحيح باشد. اما ازدواجي مطلوب و مورد پسند نيست، هرچند منجر به توليدمثل و برآوردن برخي نيازها شود. بي شك بدون تحقق اين هدف، تحقق اهداف ديگر ممكن نيست و يا به صورت ناقص فراهم مي شود. براي مثال، تأمين مودت و محبت تنها از طريق پيمان ازدواج به دست مي آيد.

2. محبت و مودّت نسبت به همسر و فرزندان: اسلام تنها به نيازهاي جسمي انسان ها توجه ندارد، بلكه به نيازهاي روحي، رواني و معنوي آنها نيز توجه دارد. يكي از اين نيازها، نياز به محبت و مهرباني است. اسلام تأمين اين نياز را موكول به ازدواج و تشكيل خانواده مي كند. تأمين محبت و مهرباني همسران و فرزندان نسبت به يكديگر تنها در فضاي خانواده فراهم مي شود. مودت و محبت نيز از جملة اهداف ازدواج هستند كه در قالب روابط خانوادگي قرار مي گيرند. وَ مِنْ ءَايَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكمُ مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاَيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون (روم: 21)؛ و از نشانه‏هاى او اينكه از [نوع‏] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان دوستى و رحمت نهاد. آرى، در اين [نعمت‏] براى مردمى كه مى‏انديشند قطعاً نشانه‏هايى است (روم:21).

3. آرامش رواني: آدمي در مراحل مختلف حيات خود، به مرحله اي مي رسد كه افزون بر نيازهاي جسمي و جنسي، خود را نيازمند ارتباط با جنس مخالف مي بيند. اين نياز به گونه اي است كه حتي با ارضاي نياز جنسي هم برطرف نمي شود و آدمي باز هم احساس كمبود ارتباطي با جنس مخالف را دارد. اين نياز، در برخي مواقع، آن قدر شديد مي شود كه تمركز و آرام و قرار را از دل انسان سلب مي نمايد. تنها عاملي كه مي تواند به اين بي قراري، آرامش بخشد ازدواج است. اسلام ازجمله اهداف ازدواج را پاسخ به اين نياز دروني معرفي مي كند و تأمين آن را از جملة آيات و نشانه هاي خداوند مي شمارد: وَ مِنْ ءَايَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكمُ مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَيْهَا… (روم: 21)؛ و از نشانه‏هاى او اينكه از [نوع‏] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد.

4. پاسخ به نداي فطرت: تعاليم اسلامي مطابق با طبيعت بشري است. همه نيازهاي جسمي و رواني انسان ها را مورد توجه قرار داده است. يكي از اين نيازها، نياز جنسي است كه خداوند براي رسيدن به آرامش و بقاي نسل بشر در وجود آدمي قرار داده است. در بسياري از آيات قرآن كريم نكاتي درباره روابط جنسي زن و شوهر بيان شده است. معصومان عليهم السلام در مواردي با معادل سازي پاداش روابط جنسي با تكاليف ديني چون جهاد و… درصدد ايجاد نگرش مثبت ديني نسبت به اين رفتار زن و شوهر بودند.
اسلام با مقرر كردن ازدواج براي انسان ها، نه تنها به ازدواج به عنوان عملي پست نگاه نمي كند، بلكه آن را عملي مقدس و شايستة ثواب تلقي مي كند و ازدواج را مسير صحيح پاسخ به نيازهاي جنسي معرفي و ترويج مي كند تا آدمي را از پرتگاه رفتارهاي جنسي بي ضابطه دور ساخته و بدان نظم و قانون بخشد و از رهگذر قانونمندسازي رفتارهاي جنسي، عفت و حيا را به جامعة بشري ارزاني نمايد.

5. پرورش نسل پاك: ازدواج تنها راهي است كه در پرتو عقدي شرعي، از آن نسلي پاك و سالم توليد شود، لذا اين هدف جزء اهداف اساسي ازدواج بيان مي شود. اسلام براي رسيدن به اين هدف، شرايط خاصي را براي ازدواج در نظر مي گيرد و حتي شرايط تغذيه، حالات روحي و… زوجين را از نظر دور نداشته است و به رعايت برخي امور و اجتناب از بـرخي عوامل مؤثـر ديگر توصيه مي نمايد (حرعاملي، 1367، ج 14، ص 50ـ68). براي نمونه اسلام از ازدواج با فرد شراب خوار و بداخلاق، كم خرد و احمق نهي مي كند (همان، ص 53ـ59). در بـرخي از متون اسلامي توصيه شده است كه اگر با اين افراد ازدواج كرديد، از آنها بچه دار نشويد (همان، ص 57). اين توصيه ها بيانگر اين است كه اين شرايط حداقل به منظور تولد نسل سالم و پاك موردنظر اسلام قرارگرفته است.

6. تكميل و تكامل شخصيت آدمي: ازدواج نوعي تكامل رواني و عاطفي است كه شخصيت انسان را كامل مي كند؛ زيرا هيچ انسانى به تنهايي كامل نيست، به همين دليل پيوسته در جهت جبران نقص و كمبود خويش تلاش مي كند. با قرار گرفتن فرد در كانون يك زندگي مشترك، در سايه انس و الفت و محبت و روابط نزديك و صميمانه، بيشتر احساس مسئوليت مي كند، استقلال مي يابد، زندگي خويش را هدف دار مي كند و از آثار كسب و كار و تلاش خود در خانواده نوبنياد خويش بهره مى گيرد (قائمي، 1363، ص110) .

در زندگي زناشويي، زن و مرد از تشويق ها، حمايت ها رهنمودهاي يكديگر بهره مند گشته و در برخورد با مسائل و مشكلات زندگي از تعاون و همكاري هاي همسر خويش استمداد مى جويند. اسلام تنها به بيان اهداف مثبت و مورد پذيرش ازدواج نمي پردازد، بلكه در كنار بيان اهداف عالي ازدواج، مسلمانان را از ازدواج هايي كه به منظور كسب مال و ثروت، فخرفروشي، خودنمايي، رسيدن به موقعيت و منزلت اجتماعي و دنيوي و صرفاً ارضاي غريزة جنسي انجام مي پذيرد، سخت نكوهش مي كند.

به طور كلي، اسلام تنها با نظر ايجابي به ازدواج نگاه نمي كند و تنها به بيان اهداف ايده آل ازدواج اكتفا نمي نمايد، بلكه از ازدواج به قصد رسيدن به اهداف ناپسند نيز ممانعت مي كند و به مسلمانان هشدار مي دهد اگر به منظور اهداف مطرود ازدواج كنيد، به آنها نمي رسيد و اگر هم چنين اهدافي تأمين شوند، سعادت آفرين نيستند و موجب گرفتاري خواهند بود.

ب. يهود

دين يهود ضمن توصيه هاي فراوان پيرامون ازدواج و تشكيل خانواده، اهداف والايي از ايجاد آن منظور داشته است كه عبارتند از:

1. تشكيل خانواده: يكي از اصلي ترين اهداف ازدواج در يهود تشكيل خانواده است كه از فرائض ديني يهوديان نيز به شمار مي رود و چون عالي ترين آرمان يك يهودي آن است كه فرزندانش خداترس و در دانش تورات متبحر باشند. ازاين رو، اعتقاد به اصل توارث موجب مي شود يك جوان يهودي شديداً تمايل داشته باشد با دختر شخصيتي دانشمند ازدواج كند (كهن، 1382، ص 182).

2. توليد مثل: يكي از اهداف ازدواج زن و مرد، توليدمثل است كه در متون مقدس هنجارين شده است. خانواده عقيم و بدون فرزند به كمال نمي رسد؛ زيرا زنان و مردان با فرزنددار شدن ارزش هاي اخلاقي خود را بسط مي دهند. پدر و مادر شدن با انعطاف بيشتر، بردباري اجتماعي، دلسوزي و نجابت و آينده نگري اقتصادي همراه است. ضمن آنكه اين اوصاف به سلامت جامعه نيز كمك مي رساند. تكثير نسل سالم، جوامع را نيز قدرتمند و پويا مي كند. ازاين رو، ادياني مانند دين يهود، مي كوشند تا اين هدف طبيعي، هدف ارزشي زن و مرد از ازدواج قرار گيرد و پاسخي به فرمان الهي مبني بر توليد و افزايش نسل باشد: بارور و زياد شويد، زمين را پر سازيد، بر آن تسلط يابيد و بر ماهيان دريا، پرندگان آسمان و همه حيوانات فرمانروايي كنيد (سفرپيدايش، 1: 28) و يا و اما شما فرزندان زياد توليد كنيد و زمين را پر سازيد (سفر پيدايش، 9: 7).

3. پرورش نسل پاك: قوانين الهي براي خوشبختي و سعادت انسان ها تدوين شده اند تا آنها را به مقامي عالي تر از پليدي ها و زشتي هاي حيواني برسانند و احساس كنند كه زندگي زيباست و ارزش زيستن دارد. در راه چنين هدفي، محيط خانواده بايد با پاكي قرين باشد، تا مرد و زن بتوانند وظيفه مهم خود؛ يعني، توليدمثل و تربيت فرزندان را در راه خداوند و در راه خدمت به همنوعان به خوبي به انجام برسانند، چون سعادت كودكان هر خانواده، به پاكي و نيكي افكار و اعمال پدر و مادر بستگي دارد. ازاين رو، يك از اهداف مهم ازدواج در دين يهود پرورش نسل پاك است (آنترمن، 1385، ص215).

4. ارضاي نيازهاي غريزي: انسان موجودي اجتماعي است و براساس غرايزي كه در وجود او نهاده شده، مايل به برقراري ارتباط با ديگر همنوعان خود و در مقياسي كوچكتر خواستار برقراري پيوندي بسيار نزديكتر با فردي به نام همسر و داشتن روابط زناشويي است. تورات نيز مانند بسياري ديگر از دستورهاي خود، اين خواسته را جهت بخشيده و سعي دارد تا با برنامه ريزي اصولي اين خواسته را از حالت غريزي و معمولي خارج كرده، به آن تقدس بخشد، تا به اين وسيله انسان هم بتواند خواسته ها و غرايز خود را ارضا كند و هم به سبب اجراي فرمان خداوند، سزاوار و در خور پاداش باشد (همان، ص220).

5. تكامل انسان: بر پايه تعاليم يهود، ازدواج به معناي كامل شدن و اوج رشد انساني است و زن و مرد بدون همسر انسان هايي كامل نيستند و با ازدواج از شكل ناقص به وجودي كامل تبديل مي شوند (اشتاين سالتز، 1383، ص213).

نتيجه گيري

1. ازدواج و تشكيل خانواده در اسلام و يهود از تقدس و جايگاه رفيعي برخوردار است. در سيره و بزرگان و كتب مقدس هر دو دين، رهنمودهاي فراواني پيرامون ازدواج و تشكيل خانواده وارد شده است.

2. اسلام و يهود با تأكيد بر تسريع در امر ازدواج، عزوبت را به شدت نكوهش كرده و ارضاي نيازهاي جنسي را تنها از طريق عقد ازدواج و چارچوب خانواده قابل تأمين مي دانند.

3. در اسلام ترس از فقر و ناداري، نه تنها مانعي براي ازدواج و تشكيل خانواده شمرده نشده، بلكه ازدواج عاملي براي برخورداري از فضايل الهي محسوب مي شود. درحالي كه، در دين يهود ازدواج مردي كه استطاعت تأمين رفاه خانواده خود را ندارد، به شدت مذموم شمرده شده است. بنابراين، مي توان گفت: در دين يهود در امر ازدواج ماديات از امور مورد توجه است.

4. برگزاري ازدواج در حضور شاهد، از ديگر مشتركات اسلام و يهود در امر ازدواج است كه اين مسئله حاكي از اهميتي است كه اين دو دين براي ازدواج قائل هستند كه بايد به صورت آشكارا و در حضور ديگران، نه پنهاني برگزار شود.

5. يكي از اساسي ترين مسائل خانواده كه اسلام و يهود بر آن اتفاق نظر دارند، همسرگزيني و معيار هاي انتخاب همسر است، با اين وجه تمايز كه اسلام به صورت جدي و با نگرشي عميق و به دور از جاذبه هاي سطحي به اين مسئله مي نگرد، درحالي كه در آيين يهود علي رغم تأكيدات فراوان به اين موضوع، گاهي با ديده تسامح نگريسته شده و محوريت انتخاب همسر به جنس مذكر داده شده و بيشتر بر جمال و نيكويي سيماي زنان به عنوان ملاك اصلي ازدواج تأكيد مي كند. درحالي كه اسلام مهم ترين معيار هاي انتخاب همسر را ايمان و دين داري، ارزش هاي اخلاقي دانسته و خصوصيات جسمي و اقتصادي و اجتماعي، در درجه دوم اولويت قرار داشته و يا اساساً معياري براي انتخاب همسر نمي داند.

منابع

كتاب مقدس، ترجمه تفسيري، شامل عهد عتيق و عهد جديد.

اشتاين سالتز، آدين، 1383، سيري در تلمود، ترجمة باقر طالبي دارابي، تهران، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.

آنترمن، الن، 1385، باورها و آيين هاي يهودي، ترجمة رضا فرزين، تهران، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.

بگويچ، عزت علي، 1374، اسلام بين دو ديدگاه شرق و غرب، ترجمة سيدحسين سيف زاده، تهران، وزارت امور خارجه.

حرعاملي، محمدبن حسن، 1367، وسائل الشيعة، تصحيح و تحقيق عبدالرحيم رباني شيرازي، تهران، مكتب الإسلامية.

دهخدا، علي اكبر، 1337، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران.

شايان مهر، علي رضا، 1377، دائرة المعارف تطبيقي علوم اجتماعي، تهران، كيهان.

صدوق، محمدبن علي بن حسين بابويه قمي، 1405ق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دار الرضي.

طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان فى تفسير القرآن، ترجمة سيدمحمدباقر موسوي همداني، قم، جامعه مدرسين.

طبرسي، احمدبن علي، 1403ق، الاحتجاج علي اهل اللجاج، ترجمة نظام الدين احمد غفاري مازندراني، تهران، مرتضوي.

عليگودرزي و ملك محمودي، بي تا، راهنماي ازدواج، تهران، شهاب الدين.

فرويد، زيگموند، 1939م، تجزيه و تحليل رواني جنسي، ترجم، علي دشتستاني، تهران، كتابخانه مركزي.

قائمي اميري، علي، 1363، نظام حيات خانواده، تهران، انجمن اوليا و مربيان جمهوري اسلامي ايران.

كليني، محمدبن يعقوب بن اسحاق، 1367، اصول كافي، تحقيق علي اكبر غفاري، تهران، دارالكتب الإسلامية.

كهن، آبراهام، 1382، گنجينه اي از تلمود، ترجمة فريدون گرگاني، تهران، اساطير.

مجلسي، محمدباقر، 1404ق، بحارالأنوار، بيروت، مؤسسة الوفاء.

محمدي ري شهري، محمد، 1351، ميزان الحكمة، ترجمة حميدرضا شيخي، تهران، دارالحديث.

مستر هاكس، 1377، قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطير.

مطهري، مرتضي، 1359، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، صدرا.

نوري، ميرزاحسن، 1382، مستدرك الوسائل، تهران، المكتبة الإسلامية.

ويل دورانت، ويليام جيمز، 1343، تاريخ تمدن، ترجم، ابوالقاسم طاهري و احمد آرام، تهران، اقبال.

‹ اسلام و مسيحيت؛ امكان گفت‌وگوي دو

تبریک پیروزی انقلاب اسلامی

 

 

 

 

می خواهم عامیانه این پیروزی باشکوه را خدمت تمام دوستان وتمام خدمتگزاران و زحمت کشاناین برنامه قدر دانی کرده واز همه شما در خواست می کنم برای شادی روح تمام شهدای انقلاب وامام (ره) وسلامتی مقام معظم اسلام یک ختم صلوات بگیریم .

انشاالله مورد قبول خداوند متعال قرار بگیرد………

یا زهرا……….